۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

حواشی حزب توده و کمونیست در ایران / نورالدین کیانوری و مریم

بحث کمونیست و سوسیالیست بحث عجیبیست . میدانیم که در ایران خودمان کمونیسم بیشترین خیانت را به ایران و ایرانی انجام داد . اما تاسف از اینکه هنوز هم برخی پس از گذشت 33 سال از استقرار خمینی و سرکوبی احزاب توده و کمونیست / چریک های فدایی و همچنین قریب به 20 سال گذشت از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و شوروی اما هنوز بر ایده خود جان میدهند و هنوز هم پهلوی ستیزی را سرلوحه کار خود قرار میدهند چرا که تنها راه عدم موفقیت خود را پهلوی ها میدانستند اما هرگز با خودش نیشندیشیدند که کدام حکومت دموکراتی در جهان به آنها اجازه خواهد داد با گرفتن سلاح در دست خود و حمله به پاسگاه ها و طرح گرونگیری اعضای خاندان سلطنتی / ایجاد شبکه های جاسوسی در ارتش و طرح ترور شخص اول مملکت به راحتی در کشور حضور داشته باشند و افکار خود را تبلیغ کنند ؟ و صد البته هدف آنها آزادی ایرانی نبود چرا که آنها با افکار تزریق شد دانشگاه های مسکو و شوروی به کشور خود بازگشتند و هدفی جز هدف روس ها مبنی بر نفوذ کمونیست تا خلیج پارس و تبدیل ایران به ایرانستان چیز دیگر نبود وگرنه هیچ کسی آزادی را با گروگانگیری و ترور شخص اول مملکت طلب نمیکند .

 نورالدین کیانوری از بالا رتبه های حزب توده در ایران

مریم فرمانفرمائیان همسر نورالدین کیانوری و دختر فرمانفرمائیان بزرگ و دختر دایی دکتر محمد مصدق


در این مطلب قصد بر این دارم که به تکه ای نوشته ای از کتاب خاطرات شاهزاده قجری و یکی از چهره های عصر پهلوی منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب " خون و نفت " بپردازیم که وی به نقل از خودش در کتاب خود از همکاری خواهرش مریم و همسرش نورالدین کیانوری از اعضای درجه اول حزب توده در ایران میپردازد و خیانتی که آنها به وطن داشتند .


به نقل از منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب " خون و نفت " صفحه 172 – 173 :

در حالی که پیش از آن سکوت و سکون بر فضای سیاسی کشور حاکم بود یکباره همهمه و هیجان فعالیت صحنه را پر کرد . 52 کمونیستی که رضا شاه در سال 1316 به زندان انداخته بود با کمک روس ها هسته ی اولیه یک جنبش دست چپی فعال را تشکیل دادند که با سرعت بی سابقه ای شکل گرفت و قوام یافت .  انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به مرکز داغ و پرشوری برای گردهمایی اجتماعی و سخنرانی های ضد امپریالیستی تبدیل شد . کمونیسم در میان نخبگان روشنفکر رایج گشت که در میان آنها هیچ کس به اندازه خواهر بزرگترم مریم ( مریم خواهر منوچهر فرمانفرمائیان و دختر دایی دکتر محمد مصدق ) اشتیاق نشان نداد .
دوستان مریم همه عضو حزب توده حزب کمونیست در ایران بودند گروهی سرسخت و بی ریا که به طور جدی به نظرات سیاسی خود باور داشتند . روحیه گذشت و فداکاری آنها در میان مردم زبانزد و مورد ستایش بود . مخالفت من با آنها نه از این جهت بود که کمونیست بودند بلکه به خاطر این بود که آن طور بدون منطق طرفدار روسیه بودند . هر قدمی که روس ها بر می داشتند آنها تصدیق می کردند حتی اگر به زیان ایران بود . وقتی اتحاد شوروی بر جنبشهای خود مختار کردها و آذربایجانی ها صحه گذاشت مطمئن بودم که مریم از عقیده ی خود دست خواهد کشید و متوجه ماهیت این جریان خواهد شد : نخستین گام از جانب همسایه شمالی ما به منظور تلاشی دوباره برای تجزیه ایران . اما در نهایت تعجب دیدم خواهرم همراه دوستانش توی خیابانها با پرچم سرخ ( نشان ارتش سرخ شوروی ) رژه می روند .
فعالیت های مریم از جمله تاسیس بخش زنان حزب مرا نگران کرده بود که دوباره از طرف دولت دچار زحمت شویم . نگرانی من وقتی شدید تر شد که یکی از دوستانش که معماری لاغر و بلند قامت بود و مریم از او خواسته بود نقشه ساختمان خانه اش را در شمیران طراحی کند همسر دائمی او شد .
نورالدین کیانوری از خانواده ای روحانی با سابقه تفکر تعصب آمیز مذهبی بود . خواهرش با یکی از سران حزب ازدواج کرده بود و کیا که او را اینطور می نامیدند یکی از تندروها بود . وقتی او و مریم به مسکو رفتند و در آنجا ازدواج کردند ما از تاثیر آن بر نام خانواده بر آشفته شدیم و عمیقا نگران سرنوشت مریم بودیم .
اصلا نمی توانستیم تصور کنیم که کیا با آن خنده های سرفه مانند و لباسهای نامرتبش روزی رهبر حزب توده بشود . یا او و مریم 25 سال در آلمان شرقی به حالت تبعید زندگی یکنواخت و کسل کننده ای را پشت سر بگذارند ... . ( ادامه متن را در منبع مذکور مطالعه فرمایید ) .

" پایان "


با توجه به این نوشته خواهیم فهمید که آنها چقدر وابسته به شوروی شده بودند به طوری که در هنگام اشغال آذربایجان و اعلام جمهوری با خیانت پیشه وری مریم که از اعضای فعال بود نه تنها از حزبی که نان خور تجزیه کننده کشورش است روی برنمیگرداند بلکه برای حمایت از آن با پرچم سرخ شوروی رژه میرود ! و آیا این چیزی جز خیانت نام دارد ؟  .
یادمان نرود که انقلاب 57 به دستان همین دستمالی های استعمار به سرانجام رسید . کمونیست هایی که نوکر شوروی بودند و امثال آن گروه تروریستی مجاهدین خلق که رهبران بی خرد آن هزاران جوان بی گناه را چه قبل و بعد از انقلاب به خیابانها کشاندند و به کشتن دادند و و و . و در اینجا میبایست نتیجه گرفت که آیا حزب توده با آن وابستگی به بیگانه آنقدر صلاحیت داشت که بتواند همراه دکتر مصدق باشد یا در سال 1357 برای سرنوشت کشور تصمیم گیرنده باشد ؟ مسلما جواب امروز همگان ما خیر است اما ای کاش کمی زودتر بیدار میشدیم .

***
پ . ن 1
محمدرضا شاه در مصاحبه خود با روزنامه های داخلی در 26 مرداد 1357 اعتراف کرد  که در روز 28 مرداد 1332 یک تیم عظیم جاسوسی از حزب توده در ارتش را شناسایی کردیم که بعدها فهمیدیم این ها قرار بود علاوه بر غلبه بر شخص شاه و سلطنت و همراهی با مصدق دو هفته بعد خود دولت مصدق را سرنگون کنند .

پ . ن 2
رضا شاه با ذکاوتی که داشت میدانست حزب توده مساوی است با تجزیه ایران و در دوران او کمونیست ها و حزب توده جرات کوچکترین حرکتی علیه امنیت ملی کشور نداشتند و گروه بزرگی از این حزب به زندانها افتادند که  معروف بودند به 53 کمونیست در زندان های رضا شاه که چهره برجسته آنها دکتر تقی ارانی بود که در سال 1316 به زندان افتادند اما بعد از تبعید رضا شاه با کمک روس ها آزاد و دوباره به فعالیت های ضد وطنی خود ادامه دادند و در سال 1327 اقدام به ترور محمدرضا شاه در دانشگاه تهران کردند که ترور ناکام ماند .

پ . ن 3
مصدقی ها و اعضای جبهه ملی که وقتی صحبت از این میکنند که در 28 مرداد 1332 محمدرضا شاه به آخوندها و روحانیون دست دوستی داد خوب است که بگویند تنها دلیلی که سبب روی برگردانی روحانیون از مصدق شد که تا 30 تیر سال پیش از مصدق به شدت حمایت میکردند نفوذ بسیار شدید حزب توده به دولت و ارتش مصدق بود و همین دلیل سبب شد روحانیت چشم از مصدق بپوشاند و به حمایت از سلطنت بپردازد چرا که تنها راه نجات ایران از دست کمونیسم و کمونیست بازگشت شاه بود . و اگر شاه بازنمی گشت شاید رادیو ایران هیچ وقت از دست حزب توده بیرون نمی آمد .

پ . ن 4
به گفته کوروش رادمنش عزیز تحلیل گر سیاسی که باید اندیشید آیا کارگران سوسیالیست و کمونیست شوروی و چین و امثال او به اندازه کارگران ایرانی حقوق و مزایا داشتند ؟ و آیا کارگران کشورهای کمونیست که دم از عدالت و طبقه کارگری میزدند هم مثل کارگران ایرانی در سود کارخانجان شریک بودند ؟  . مسلما وضعیت کارگران رژیم محمدرضا شاه مثلا امپریالیسم مخصوصا بعد از انقلاب سفید  بسیار مطلوب تر از کارگران کشورهای کمونیست بوده است ومیبنیم که حتی تلاش حزب توده برای عدالت در قشر کارگری بیهوده بوده است .

پ . ن ۵
منوچهر فرمانفرمائیان و خواهر او مریم از بزرگان ایل قاجار و پدر آنها فرمانفرمائیان بزرگ دایی دکتر محمد مصدق بود . و منوچهر فرمانفرمائیان پسر دایی دکتر مصدق او نیز یک کارشناس زبده نفتی بود و تا سال ۱۳۵۷ در نقش کارشناس نفتی و سفیر ایران در ونزوئلا فعالیت داشت و بعد از انقلاب به ونزوئلا مهاجرت کرد و دیگر به ایران بازنگشت .

پ . ن ۶ آخر
قابل توجه است که نورالدین کیانوری رئیس حزب توده ایران بعد از انقلاب 57 دستگیر و پس از شکنجه های شدید توسط جمهوری اسلامی اعتراف کرد که حزب توده از بدو تاسیس در جهت جاسوسی و خرابکاری تلاش و فعالیت میکرده است . نورالدین کیانوری تا آخر عمر تحت نظر ماموران وزارت اطلاعات در خانه خود حبس شد و در 14 مرداد 1378 درگذشت .
 همسرش مریم نیز سرنوشت یکسانی با کیا داشت و بعد از انقلاب 57 زندگی او تا آخر عمر با شکنجه و حبس خانگی همراه بود و در 22 اسفند 1386 درگذشت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر