۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

حواشی حزب توده و کمونیست در ایران / نورالدین کیانوری و مریم

بحث کمونیست و سوسیالیست بحث عجیبیست . میدانیم که در ایران خودمان کمونیسم بیشترین خیانت را به ایران و ایرانی انجام داد . اما تاسف از اینکه هنوز هم برخی پس از گذشت 33 سال از استقرار خمینی و سرکوبی احزاب توده و کمونیست / چریک های فدایی و همچنین قریب به 20 سال گذشت از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و شوروی اما هنوز بر ایده خود جان میدهند و هنوز هم پهلوی ستیزی را سرلوحه کار خود قرار میدهند چرا که تنها راه عدم موفقیت خود را پهلوی ها میدانستند اما هرگز با خودش نیشندیشیدند که کدام حکومت دموکراتی در جهان به آنها اجازه خواهد داد با گرفتن سلاح در دست خود و حمله به پاسگاه ها و طرح گرونگیری اعضای خاندان سلطنتی / ایجاد شبکه های جاسوسی در ارتش و طرح ترور شخص اول مملکت به راحتی در کشور حضور داشته باشند و افکار خود را تبلیغ کنند ؟ و صد البته هدف آنها آزادی ایرانی نبود چرا که آنها با افکار تزریق شد دانشگاه های مسکو و شوروی به کشور خود بازگشتند و هدفی جز هدف روس ها مبنی بر نفوذ کمونیست تا خلیج پارس و تبدیل ایران به ایرانستان چیز دیگر نبود وگرنه هیچ کسی آزادی را با گروگانگیری و ترور شخص اول مملکت طلب نمیکند .

 نورالدین کیانوری از بالا رتبه های حزب توده در ایران

مریم فرمانفرمائیان همسر نورالدین کیانوری و دختر فرمانفرمائیان بزرگ و دختر دایی دکتر محمد مصدق


در این مطلب قصد بر این دارم که به تکه ای نوشته ای از کتاب خاطرات شاهزاده قجری و یکی از چهره های عصر پهلوی منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب " خون و نفت " بپردازیم که وی به نقل از خودش در کتاب خود از همکاری خواهرش مریم و همسرش نورالدین کیانوری از اعضای درجه اول حزب توده در ایران میپردازد و خیانتی که آنها به وطن داشتند .


به نقل از منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب " خون و نفت " صفحه 172 – 173 :

در حالی که پیش از آن سکوت و سکون بر فضای سیاسی کشور حاکم بود یکباره همهمه و هیجان فعالیت صحنه را پر کرد . 52 کمونیستی که رضا شاه در سال 1316 به زندان انداخته بود با کمک روس ها هسته ی اولیه یک جنبش دست چپی فعال را تشکیل دادند که با سرعت بی سابقه ای شکل گرفت و قوام یافت .  انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به مرکز داغ و پرشوری برای گردهمایی اجتماعی و سخنرانی های ضد امپریالیستی تبدیل شد . کمونیسم در میان نخبگان روشنفکر رایج گشت که در میان آنها هیچ کس به اندازه خواهر بزرگترم مریم ( مریم خواهر منوچهر فرمانفرمائیان و دختر دایی دکتر محمد مصدق ) اشتیاق نشان نداد .
دوستان مریم همه عضو حزب توده حزب کمونیست در ایران بودند گروهی سرسخت و بی ریا که به طور جدی به نظرات سیاسی خود باور داشتند . روحیه گذشت و فداکاری آنها در میان مردم زبانزد و مورد ستایش بود . مخالفت من با آنها نه از این جهت بود که کمونیست بودند بلکه به خاطر این بود که آن طور بدون منطق طرفدار روسیه بودند . هر قدمی که روس ها بر می داشتند آنها تصدیق می کردند حتی اگر به زیان ایران بود . وقتی اتحاد شوروی بر جنبشهای خود مختار کردها و آذربایجانی ها صحه گذاشت مطمئن بودم که مریم از عقیده ی خود دست خواهد کشید و متوجه ماهیت این جریان خواهد شد : نخستین گام از جانب همسایه شمالی ما به منظور تلاشی دوباره برای تجزیه ایران . اما در نهایت تعجب دیدم خواهرم همراه دوستانش توی خیابانها با پرچم سرخ ( نشان ارتش سرخ شوروی ) رژه می روند .
فعالیت های مریم از جمله تاسیس بخش زنان حزب مرا نگران کرده بود که دوباره از طرف دولت دچار زحمت شویم . نگرانی من وقتی شدید تر شد که یکی از دوستانش که معماری لاغر و بلند قامت بود و مریم از او خواسته بود نقشه ساختمان خانه اش را در شمیران طراحی کند همسر دائمی او شد .
نورالدین کیانوری از خانواده ای روحانی با سابقه تفکر تعصب آمیز مذهبی بود . خواهرش با یکی از سران حزب ازدواج کرده بود و کیا که او را اینطور می نامیدند یکی از تندروها بود . وقتی او و مریم به مسکو رفتند و در آنجا ازدواج کردند ما از تاثیر آن بر نام خانواده بر آشفته شدیم و عمیقا نگران سرنوشت مریم بودیم .
اصلا نمی توانستیم تصور کنیم که کیا با آن خنده های سرفه مانند و لباسهای نامرتبش روزی رهبر حزب توده بشود . یا او و مریم 25 سال در آلمان شرقی به حالت تبعید زندگی یکنواخت و کسل کننده ای را پشت سر بگذارند ... . ( ادامه متن را در منبع مذکور مطالعه فرمایید ) .

" پایان "


با توجه به این نوشته خواهیم فهمید که آنها چقدر وابسته به شوروی شده بودند به طوری که در هنگام اشغال آذربایجان و اعلام جمهوری با خیانت پیشه وری مریم که از اعضای فعال بود نه تنها از حزبی که نان خور تجزیه کننده کشورش است روی برنمیگرداند بلکه برای حمایت از آن با پرچم سرخ شوروی رژه میرود ! و آیا این چیزی جز خیانت نام دارد ؟  .
یادمان نرود که انقلاب 57 به دستان همین دستمالی های استعمار به سرانجام رسید . کمونیست هایی که نوکر شوروی بودند و امثال آن گروه تروریستی مجاهدین خلق که رهبران بی خرد آن هزاران جوان بی گناه را چه قبل و بعد از انقلاب به خیابانها کشاندند و به کشتن دادند و و و . و در اینجا میبایست نتیجه گرفت که آیا حزب توده با آن وابستگی به بیگانه آنقدر صلاحیت داشت که بتواند همراه دکتر مصدق باشد یا در سال 1357 برای سرنوشت کشور تصمیم گیرنده باشد ؟ مسلما جواب امروز همگان ما خیر است اما ای کاش کمی زودتر بیدار میشدیم .

***
پ . ن 1
محمدرضا شاه در مصاحبه خود با روزنامه های داخلی در 26 مرداد 1357 اعتراف کرد  که در روز 28 مرداد 1332 یک تیم عظیم جاسوسی از حزب توده در ارتش را شناسایی کردیم که بعدها فهمیدیم این ها قرار بود علاوه بر غلبه بر شخص شاه و سلطنت و همراهی با مصدق دو هفته بعد خود دولت مصدق را سرنگون کنند .

پ . ن 2
رضا شاه با ذکاوتی که داشت میدانست حزب توده مساوی است با تجزیه ایران و در دوران او کمونیست ها و حزب توده جرات کوچکترین حرکتی علیه امنیت ملی کشور نداشتند و گروه بزرگی از این حزب به زندانها افتادند که  معروف بودند به 53 کمونیست در زندان های رضا شاه که چهره برجسته آنها دکتر تقی ارانی بود که در سال 1316 به زندان افتادند اما بعد از تبعید رضا شاه با کمک روس ها آزاد و دوباره به فعالیت های ضد وطنی خود ادامه دادند و در سال 1327 اقدام به ترور محمدرضا شاه در دانشگاه تهران کردند که ترور ناکام ماند .

پ . ن 3
مصدقی ها و اعضای جبهه ملی که وقتی صحبت از این میکنند که در 28 مرداد 1332 محمدرضا شاه به آخوندها و روحانیون دست دوستی داد خوب است که بگویند تنها دلیلی که سبب روی برگردانی روحانیون از مصدق شد که تا 30 تیر سال پیش از مصدق به شدت حمایت میکردند نفوذ بسیار شدید حزب توده به دولت و ارتش مصدق بود و همین دلیل سبب شد روحانیت چشم از مصدق بپوشاند و به حمایت از سلطنت بپردازد چرا که تنها راه نجات ایران از دست کمونیسم و کمونیست بازگشت شاه بود . و اگر شاه بازنمی گشت شاید رادیو ایران هیچ وقت از دست حزب توده بیرون نمی آمد .

پ . ن 4
به گفته کوروش رادمنش عزیز تحلیل گر سیاسی که باید اندیشید آیا کارگران سوسیالیست و کمونیست شوروی و چین و امثال او به اندازه کارگران ایرانی حقوق و مزایا داشتند ؟ و آیا کارگران کشورهای کمونیست که دم از عدالت و طبقه کارگری میزدند هم مثل کارگران ایرانی در سود کارخانجان شریک بودند ؟  . مسلما وضعیت کارگران رژیم محمدرضا شاه مثلا امپریالیسم مخصوصا بعد از انقلاب سفید  بسیار مطلوب تر از کارگران کشورهای کمونیست بوده است ومیبنیم که حتی تلاش حزب توده برای عدالت در قشر کارگری بیهوده بوده است .

پ . ن ۵
منوچهر فرمانفرمائیان و خواهر او مریم از بزرگان ایل قاجار و پدر آنها فرمانفرمائیان بزرگ دایی دکتر محمد مصدق بود . و منوچهر فرمانفرمائیان پسر دایی دکتر مصدق او نیز یک کارشناس زبده نفتی بود و تا سال ۱۳۵۷ در نقش کارشناس نفتی و سفیر ایران در ونزوئلا فعالیت داشت و بعد از انقلاب به ونزوئلا مهاجرت کرد و دیگر به ایران بازنگشت .

پ . ن ۶ آخر
قابل توجه است که نورالدین کیانوری رئیس حزب توده ایران بعد از انقلاب 57 دستگیر و پس از شکنجه های شدید توسط جمهوری اسلامی اعتراف کرد که حزب توده از بدو تاسیس در جهت جاسوسی و خرابکاری تلاش و فعالیت میکرده است . نورالدین کیانوری تا آخر عمر تحت نظر ماموران وزارت اطلاعات در خانه خود حبس شد و در 14 مرداد 1378 درگذشت .
 همسرش مریم نیز سرنوشت یکسانی با کیا داشت و بعد از انقلاب 57 زندگی او تا آخر عمر با شکنجه و حبس خانگی همراه بود و در 22 اسفند 1386 درگذشت .

یک گله دارم ! پرچم الله یا شیر و خورشید . المپیک ملندن




ضمن عرض تبریک به دو هم وطن عزیز بهداد سلیمی و سجاد انوشیروانی که مقام های اول و دوم ( مدال طلا و نقره ) را به نمایندگی از اسم و رسم و جان ایرانی کسب کردند گله ای دارم از وضعیت کلا المپیک امسال .

اولا ماشاالله از بس ایرانی مقیم اروپا هستند که بیش از 7 میلیون نفر ما مهاجر داریم که اکثرا در اروپا هستند ماشاالله صندلی های تماشاچیان را خالی نمیگذاریم و هر میدانی که ورزشکار ایرانی رقابت دارد دور تا دور میدان ایرانی نشسته اما با یک اشکال نه چندان کوچک که دست همگان پرچم الله به نشانه جمهوری اسلامی دیده میشود . مسلما نام ایران بر همه چیز بالا تر و جاودانه تر است اما وقتی میتوانیم از این فرصت به نفع احسن برای احقاق خواسته ها و اعتراض خود استفاده کنیم چرا که نه ؟ با اینکه عده ای از این تماشاچیان را سفیران حزب الهی جمهوری اسلامی در لندن و دم و دستگاه و آقازاه های جمهوری اسلامی که آنجا تحصیل میکنند را تشکیل میدهد اما مسلما آن خانم هایی که در صف هواداران ایران بدون حجاب حضور دارند افرادی به جز این عده هستند و مسلما دل خوشی از جمهوری اسلامی نداشتند که مهاجرت کردند پس چرا بجای پرچ نشان جمهوری اسلامی که نشانی از تروریسم بین المللی است پرچم شیر و خورشید که ریشه در اجداد ما دارد را به دست نمیگیرید ؟

آیا واقعا برای اینکه در تلویزیون ایران برای اقوامتان دیده شوید ارزش دارد که پرچم الله را جلوی خود بگیرید تا صدا و سیمای میلی جمهوری اسلامی با افتخار شما را نشان دهد که بله حتی خانم های بی حجاب هم پرچم جمهوری اسلامی را بر تن و دست خود دارند؟ !!


پ . ن 1
ورزشکاران عزیز خدا قوت اما واقعا اذیت میشم وقتی میبینم که ورزشکاری مثل رشته کشتی یا وزنه برداری که جان میکند تا حریفی را به در کند با کسب مدال طلا فقط 200 سکه میگیرد ! با اینکه طی دوره های قبل ثابت شده که حتی این 200 سکه هم قسطی پرداخت میکنند به ورزشکار بیچاره اما اگر هم نقد بپردازند آیا با این تورم این ورزشکار با پول این سکه ها که چیزی نزدیک به 150 میلیون تومان است میتواند یک آپارتمان 70 متری در خیابان مثلا ستارخان تهران خریداری کند ؟!! و آیا انصاف است که ورزشکاری که زندگی خود را وقف افتخار آفرینی برای وطنش میکند یک خانه از خود نداشته باشد ؟!!

پ . ن 2
از وزنه برداری خیلی خوشم میاد

پ . ن  3
آقای خامنه ای که قد خیار چنبل شعور و فهم نداری اما قد یک مملکت مال و ثروت داری بیا یکم سر کیسه رو شل کن بذار این بچه که امروز طلا گرفت یه خونه خوب واسه خودش بگیره که فکر و ذکرش مشغول نباشه ( بدلیل عدم پرداخت حقوق برخی از ورزشکاران عده ای از ورزشکاران کشتی قصد داشتند از این ورزش خداحافظی کنند که با اصرار آقای بنا سر مربی کشتی تیم ملی ایران از این کار منصرف شدند و بار دیگر مدالی افتخار آفرین برای کشورشان اخذ کردند ) .

۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

در وصف انور سادات بزرگمرد تاریخ مصر و انسانی که تکرار نخواهد شد

در صفحات تاریخ گروهی از حاکمان به نیکی یاد میشوند که یادکردن از آنها در گرو دو اصل خدمت و انسانیت است که شمول آنها در تاریخ پر فراز و نشیب ایران بسیار است و از این رو میتوان به پادشاهان هخامنشی اشاره کرد یا همچنین نادرشاه و کریم خان زند و رضا شاه که همگی دین خود را به بشریت ادا کردند . اما امروز بحث بر سر یکی از حاکمان دوست و برادر ما ایرانیان است کسی که شاید امروز به دلیل کم رنگ کردن شخصیت او از سوی اسلامیست های حکام بر ایران همگان او را نشناسند اما بدون تردید بسیاری با آن آشنا هستیم و نه تنها در کشور خود مصر بلکه در ایران و جهان نیز به نیکی از او یاد میشود و او کسی نیست جز پرزیدنت " محمد انور سادات " بزرگمرد تاریخ مصر و مسلمانی راستین .
قبل از باز کردن بحث و شروع به گفتمان نگاهی داریم به مختصر تاریخچه معاصر روابط ایران و مصر . همانطور که معلوم است ایران و مصر در بسیاری از موارد خصوصیات یکسانی دارند من جمله اینکه هر دو ملل از تاریخچه کهن و با عمر پادشاهی بیش از 2500 سال که هر دو از نخستین ساکنین جهان هستی محسوب میشوند اگر چه هر دو از تو نژاد متفاوت اما همتای هم راه ترقی را طی نمودند و هر دو توسط قوم اعراب مورد حمله قرار گرفتند و هم ایران و هم مصر مسلمان شدند با این تفاوت که در قرن 14 ایران با پادشاهی شاهان صفویه از دودمان ترکان قزلباش به مذهب شیعه روی آورند اما کشور مصر سنی مذهب ماند . در عصر معاصر هم هر دو در یک طیفی حرکت کردند به طوری که مصر محمدعلی پاشا کبیر از اجداد ملک فواد و فاروق را داشت و سالیان بعد همتای او رضا شاه کبیر نیز برای ایران به پا خواست و هر دو برای کشورشان سازندگی کردند و همچنین در سالهای معاصر ملک فواد و همچنین رضا شاه هر دو برای رهایی از چنگ استعمار تلاش ورزیدند و در آن دوران رابطه ایران و مصر به دوران طلایی رساندیده شد به طوری که در سال 1317 شمسی ازدواج سیاسی بین شاهزاده محمدرضا پهلوی و ملکه فوزیه فرزند ملک فواد و خواهر ملک فاروق رخ داد و این ازدواج اگر چه چندان به طول نینجامید اما در نوبه خود یک نوع تقویت گر رابطه بین ایران و دربار مصر بود و حتی پس از جدایی دو زوج سلطنتی به دلایل شخصی از یکدیگر رابطه فی مابین همچنان برقرار بود و با روی کار آمدن ولیعهد محمدرضا پهلوی به تخت پادشاهی ایران و ملک فاروق به تخت پادشاهی مصر باز هم روابط به خوبی سپری میشد تا اینکه کودتای افسران آزاد مصر در سالهای 1952(1331) موجبات یک کودتای نظامی را بر علیه فاروق به انجام رسانید و سرانجام آن چیزی نبود جز تبعید پادشاه به فرانسه و روی کار آمدن ژنرال محمد نجیب بعنوان اولین رئیس جمهوری مصر و از افراد دست یک کودتا که بعدها جمال عبدالناصر ژنرال نجیب را برکنار و خود عنوان دومین رئیس جمهوری مصر را صاحب شد که در آن دوران به دلایلی که ذکر خواهد شد رابطه ایران با مصر به حالت تیرگی درآمد عواملی چون : حمایت عبدالناصر از مصدق در بهبوهه اختلاف بین شاه و مصدق در ایران – عضویت ایران در پیمان بغداد به نخست وزیری علا که عبدالناصر یکی از مخالفین این طرح بود چرا که خود را غیر متعهد به غربی ها میدانست – عبدالناصر با اینکه روحیه ملی گرایانه داشت اما کم کم محتاج به بلوک شرق گردید و این بر خلاف استراتژی دولت ایران بود چرا که ایران شوروی کمونیستی را یکی از دشمنان خود میدانست که با کمک حزب توده یک سازمان مخفیانه بر علیه نظام در ایران ایجاد کرده بودند – در جاهایی ذکر شده است که بعدها عبدالناصر یکی از بزرگان جامعه مستقل عرب و بعنوان یک پان عربیست خلیج فارس ایرانیان را خلیج ع ر ب نامیده بود اگر چه در این مورد فتنه گری های انگلیس دخیل بود و حتی خود محمدرضا شاه هم در مصاحبه خود با سلیم اللوزی به آن اشاره داشته است که تمامی آن موجبات تیرگی روابط دو کشور را فراهم کرد و اگر چه باز هم طیف مبارزاتی هر دو رهبر یکی بود چرا که محمدرضا شاه نیز هرگز تن به خواست فرمانبرداری از غربی ها را نمیداد و همواره در حال مبارزه با کمونیست شوروی بود و همچنین عرق ملی داشت و چندی پیش نفت ایران در دوران او ملی شده بود اما روحیه ضد غربی عبدالناصر به شدتی بود که روابط فی مابین هرگز بهبود پیدا نکرد و حتی در جنگ کانال سووز بین اعراب و اسراییل (1967) و همچنین جنگ شش روزه (1973) که عربها به شدت شکست و مصر هم زخم شدید برداشت حمایت ایران از اسراییل را به خود دعوت کرد و ایران هرگز حاضر نشد همپای اعراب فروش نفت خود را به غربی ها متوقف کند . پس از فوت عبدالناصر بر اثر سکته معاون و جانشین او محمد انورسادات بعنوان سومین رئیس جمهوری مصر این مقام را صاحب شد و او مردی مبارز – مسلمان معتقد نه افراطی و یک واقع گرا بود که هم به صلح جهانی و هم به کشور جنگ زده خود می اندیشید و از این رو توانست کمک های محمدرضا شاه را به خود جذب کند و شاه ایران در بسیاری از موارد همچون اتمام دعوی بین مصر و اسراییل و تشویق سادات به امضای قرارداد کمپ صلح دیوید و به رسمیت شناختن اسراییل کمک شایان توجه ای را کرد و از آن پس کانال سوئز که بعنوان منبع درآمد و کشتیرانی مصری ها شناخته میشد که سابق توسط عبدالناصر ملی اعلام شده بود در اختیار کامل مصری ها در آمد و اسراییل دیگر حق تخطی گری بر آنرا را پیدا نکرد و همچنین حمایت شاه از انورسادات در سالهای بعد در خصوص صحرای مصر که طبق آن شاه ایران با تضمین تامین نفت اسراییل تفافق کرد که اسراییل صحرای مصر را ترک کند و آن نیز در اختیار مصری ها قرار داده شد .
رابطه ایران و مصر در فوق روابط دیپلماتیک قرار داشت به طوری که شاه و سادات همدیگر را رفیق و دوست صمیمی و برادر یکدیگر میدانستند و در بسیاری از رزمایش های نظامی ارتش ایران انور سادات حضور داشت و همچنین ملکه جهان همسر سادات به همراه سادات به ایران می آمدند و همچنین شهبانو فرح و شاه ایران به مصر . سادات همیشه از شاه ایران بعنوان پشتیبان خود و دوست صمیمی یاد میکرد و در یکی از نطق های خود ساعاتی پس از مرگ شاه با گلویی پر از بغض چنین گفت که : او ( منظور محمدرضا شاه ) برای من یک دوست صمیمی بود او همپای من برای مصر بود .
امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران به انور سادات مرگ جمال عبدالناصر را تسلیت میگوید
دست دوستی هویدا و سادات بعنوان اولین جرقه رابطه دوستانه با مصر
در روزگاری که مسلمانی خدشه دار و مسلمانان مفت خوران روضه خوان شده اند فردی اسلام دوست به نام سادات یک شگفتی به نظر می آید و در حالی که در سال 1357 و 58 که عمامه به سران ایران را اشغال و به اسم اسلام و پیغمبرو  جانشین الله بیش از 400 نفر را بی گناه به جوخه دار فرستادند و وحشیانه به ترورهایی در خارج از ایران دست زدند که شاه ایران از این گزند در امان نبود فردی انسان بنام سادات تمامیت وجود خود را رو کرد و در روزهای تبعید شاه و آوارگی او که هیچکسی از ترس جانش از فتنه خمینی حق نداشتند از وی حمایت کند انور سادات تنها فردی بود که گفت خمینی یک دیوانه روانی است نه یک مسلمان . و او نه بعنوان یک سیاستمدار بلکه بعنوان یک دوست صمیمی و دیرینه که خود را مدیون آن میدانست شاه خسته و بیمار ایران زمین را به آغوش کشید و با بوسه بر گونه هایش امید دوباره به زندگی به او داد و شاید شاه ایران هم حتی ذره ای اطمینان نمیداد که سادات او را اینچنین مردانه بپذیرد . سادات در آخرین لحظه های شاه ایران که حالا از سوی یکسری انقلابی وابسته به بیگانه از وطن ترد شده بود در آغوش و خاک دوست خود آرام بود و بترین بیمارستان و پزشکان را از جمله داماد پزشک و نظامی خود را بر بالین شاه ایران خواست و با آنکه شاه ایران فردی مذهبی و مرگ را پذیرفته بود اما با این حال با آن بلایای جهانی که از زمین و آسمان بر او فروکش شده بود شاید در همان آرزوی مرگ راحت بود که این آرزو توسط سادات تحقق یافت و شاهنشاه ایران رسما از سادات تقاضا کرد که پس از مرگش در خاک مصر آرامیده شود و همچنین تقاضای یک مراسم کوچک . اما گواه بر آن بود که انور سادات مسلمان راستین و انسان بزرگ نه تنها از برای مرگ دوست صمیمی در شان یک شاهنشاه پارسی مراسم سوگوار برگزار کرد که میلیونها نفر از برای همراهی جسد بی جان شاهنشاه همراه شدند بلکه او از برای فوت شاه عزای عمومی اعلام کرد و جای هزاران تعجب داشت که در مملکتی که از برای مرگ شاهنشاه خود شادی به پا کرده بودند اما کمی آن طرف تر در کنار دریای مدیترانه سرزمینی بود که حاکم بزرگ او از برای شاهنشاه ایران گریست و مردم مصر به عزای عمومی دعوت شدند .
چندی بعد سادات نیز قربانی اسلامگرایان عمامه به سر شد و توسط فردی از شاگردان خمینی که حدس ها از حمایت خمینی از او میرود به نام خالد اسلامبولی و یارانش به مقام والای شهادت نائل گردید و یکسال پس از مرگ شاهنشاه ایران او نیز به سوی دوست صمیمی خود شتافت و هر دو در جوار هم بعنوان دو دوست خفته اند و تاریخ در مورد هر دو نیز به راستین قضاوت خواهد کرد که هر دو برای شکوفایی وطن و صلح جهانی کوشیدند .
سادات قربانی ایدئولوژی های ملی گرایانه و صلح طلبانه خود شد همچنان که شاه ایران چند سال قبل تر از آن قربانی حراست و حفاظت از نفت ایران در برابر شرکت های بزرگ نفتی انگلستان شده بود .
انور سادات هرگز تکرار نخواهد شد و جهان هستی روزی از بین خواهد رفت که تهی از وجود انور سادات ها باشد .
شاهنشاه و آخرین لحظات عمر
پرزیدنت سادات بر بالای تابوت محمدرضا شاه در کنار شهبانو فرح و چهار فرزند شاه

در ادامه اشاره دارم بر اشعار شاعر مبارز مسعود صدر در خصوص سادات و جوانمردی او :
زبام آسمان از این کشاکش / خبر بردند بر شاه مراکش
که شه را حال و روزش آنچنان است / نه جایش در زمین نه آسمان است
چو بشنید این سخن سلطان براشفت / به فریادی رسا بر خادمان گفت
همان یک شب که اینجا ماند بس نیست / بگوییدش که اندر خانه کس نیست
 
در این بلوا در این دار مکافات / پیامی میرسد از سوی سادات
ندارم ترسی از تهدید کارتر / ندارم وحشتی از مکر تاچر
بیا ای دوست ، خاک من سرایت / قدم بگذار ، چشمم زیر پایت
رفاقت گر چنین کردیم کردیم / به روز غم اگر کردیم مردیم
 
تا پیام از جانب انور گرفت / باز مرغ خسته بالش پر گرفت
باز شاهین مست در پرواز شد / باز هم غرق غرور و ناز شد
عاقبت با صد سلام و صد درود / آمدند اندر خاک آن کشور فرود
 
میهمان بیمار و بد احوال بود / سخت از این ماجرا بد حال بود
گاه تنها بود و گه بالا سرش / دست انور بود و گاهی همسرش
زان خدایان آریا مهر وجود / استخوانی بیشتر بر تن نبود
می فکند از خشم گه آن پادشاه / خسته بر آیینه عبرت نگاه
سخت میغرید کین تصویر چیست / این عقاب ناتوان پیر کیست
شعله را میدید بر بال و پرش / اشک را در دیده ی ناباورش
وارث شاهان و تاریخ کهن / این چنین میگفت گه با خود سخن
پادشاها دارم از ایران خبر / پیش مرگانت که میدادند سر
زنده باد و زنده باد و زنده باد / شاه ایران تا ابد پاینده باد
بودشان فریاد هر شام و پگاه / زنده باد و نعره ی جاوید شاه
در خیابان ها چه بلوا کرده اند / چوبه ی دارت محیا کرده اند
گر رسد بر خاک میهن پای ما / کس نبیدند سر به تن فردای ما
 
خیر مقدم ها و آن تکریم کو / پیش پای ما سر تعظیم کو
مرگ با تعظیم بر آن سو شد / شاه ایران را خوشامد گو شد

سادات آسوده بخواب که فرزندانت در خاک ایران بیدارند

با تشکر فراوان
سامان

۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

اگر آخوندی در ایران روزه باشد من گردنمو با گیوتین میزنم

در سالهای بعد از انقلاب که آخوندها به مفت خوری عادت کرده و از خرابه های فیضیه قم به مدارج بالا رسیده اند و شکم گنده کردند دور از ذهن است که خود واجبات دین که برایشان سود ندارد را اجرا کنند . آنها نماز میخوانند چرا که میبایست خودنمایی کنند و از برای نماز جماعت حقوق دریافت میکنند . قرآن میخوانند چون باز هم میبایست خودنمایی کنند تا این ملت همیشه در هراس از دین مبادا از خرافه های دینی رهایی پیدا کند . اما دور از انتظار است که امروزه ملایانی که یک ملت را زیر پاهای خود میدانند و به زندگی عیونی رسیده اند به خود گرسنگی بدهند که مثلا در جهان دیگر در دیدگاه خدا مسلمان معتقد باشند چرا که حتی خود میدانند حساب و کتابی در جهان دیگری وجود ندارد چون اگر واقعا به این اصل اعتقاد داشند هیچ گاه دزدی نمیکردند – هیچگاه خون بی گناه را نمیریختند – هیچگاه مردم آزاری نمیکردند و تمامی این خرافه های دینی که همگی ما با آن بزرگ شده ایم را تنها برای ما مردم عامی گفته اند تا خود از بی خردی مردم سود برند .
و همچنین میدانیم که آخوند جماعت بالخص بعد از انقلاب کمتر از 70 80 سال عمر نمیکند و این دلایلی دارد چون :
1 : آخوندها غذای خود را سر موقع و سر وقت و به آرامی میخورند .
2 : آنها به جای کفش از نعلین استفاده میکنند و همین امر سبب میشود تا نیازی نباشد برای بستن بند کفش خود دلا و خم شوند و کمر خود را آسیب برسانند .
3 : آنها سر وقت میخوابند و هیچ استرسی از برای فردای خود ندارند و با آرامش میخوابند .
4 : هیچ نگرانی از بابت حقوق ماهیانه خود ندارند و کار چندان سنگینی ندارند چرا که آخوندهای رده بالا حکومتی که خود دزد هستند و آخوندهای کوچک نیز با شرکت در سخنرانی های مساجد و خواندن نماز جماعت به راحتی حقوق ماهیانه دریافت میکنند و برخی هم با تدریس در حوزه .
5 : گر چه مردم حتی در خیابان از دیدن چهره یک آخوند نفرت دارند اما کماکان آنها در نظام اعتبار دارند و به راحتی کارهای خود را در جامعه و مراکز دولتی انجام میدهند و از نگرانی های روزمره بدور هستند .
6 : نگرانی برای کار و بار و خدمت سربازی پسران خود ندارند و همین امر از بروز استرس های روزمره که بیش از نیمی از ایرانیان با آن مواجه هستند خودداری میکند .
و ... .
و همین عوامل در زندگی آنها سبب شده که عمر درازی داشته باشند و جان سخت . بنابراین دور از انتظار است که یک آخوند به خود گرسنگی دهد و روزه بگیرد و من حاضر هستم اگر اینچنین است گردن خود را گیوتین بزنم چرا که به این امر واقف هستم .

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

محمدرضا شاه : جمال عبدالناصر می گفت خلیج فارس اما روزنامه تایمز نوشت خلیج عربی ( مصاحبه با سلیم اللوزی )



سلیم اللوزی : اعلیحضرتا مشکل بر سر نام خلیج فارس و عربی را چه کسی بوجود آورد ؟
شاهنشاه : انگلیسی ها . من بیست سال قبل برای اولین بار نام خلیج فارس را بنام خلیج عربی در روزنامه تایمز خواندم و فورا بازی را فهمیدم . دو سه سال بعد به گوش خود شنیدم که پرزیدنت عبدالناصر در یکی از سخنرانی هایش می گفت : از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس . وی نام خلیج فارس را بر زبان آورد زیرا این همان اسمی بود که در مدرسه یاد گرفته بود .

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

چرا آبادانی‌ها به لاف زنی‌ معروفند ؟!

شهر آبادان در زمان پادشاهان پهلوی به ویژه محمد رضا شاه به یکی‌ از شهرهای مدرن خاورمیانه تبدیل شده بود و یكسری امکانات داشت كه در هيچ جاي ايران و حتي خاورميانه وجود نداشت. از اين روي مردم آبادان وقتی براي بقیه مردم در شهرهاي ديگر ایران امكانات شهرشان را بازگو و تعریف می‌کردند، آنها باور نمی‌کردند و فکر می‌کردند دارند دروغ می‌گويندو لاف مي‌زنند!
در آن زمان فرودگاه بین مللی آبادان به اکثر نقاط جهان پرواز داشت و حتا شهروندان در هر ساعتی‌ می‌توانستند هواپیما خصوصی به هر نقطه از کشور اجاره‌ کنند

سینما تاج بزرگترین سینمای ایران و سومین در خاورمیانه بود که هماهنگ با سینماهای پاریس فیلم روز دنیا را اکران میکرد و در طول هفته به صورت برنامه ریزی شده فیلمهایی به چند زبان زنده دنیا اکران میشد

آبادان شهری بود طرح خودروهای مسافربر به صورت رایگان جهت رفاه مردمش در برخی‌ نقاط را داشت

۱.
اولین تراموا در ایران
۲. اولین خطوط اتوبوس رانی درون شهری
۳. اولین ایستگاه تلویزیون و رادیو پس از تهران
۴. اولين شبکه فاضلاب
۵. اولین پیتزافروشی در خاورمیانه (پیتزا مونتکارلو ایتالیایی)
۶. اولین تیم رسمی فوتبال باشگاهي
۷. اولین فرودگاه بین‌المللی
۸. اولین پیست موتور سواری ، ماشین سواری ، اسکواش ، گلف و سالن بیلیارد در ایران
۹. اولین شهری که خیابانهایش آسفالت شد
۱۰. اولین اداره‌ی راهنمایی ورانندگی
۱۱. اولین سینمای روباز و دومین سینمای سرپوشیده

12 بهترین آب شرب خاورمیانه

و از همه مهمتر اولين پالايشگاه نفت خاورميانه

حالا در مي يابيد كه لاف و دروغي در كار نبوده و هموطنان ما در واقع توهم لافزني نسبت به آباداني هاي خونگرم، مهربان و ميهمان نواز داشته و البته هنوز هم دارند!

۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه

کوروش کبیر و تسخیر بابل بدون خونریزی


تسخیر بابل


گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بنظر می آمد زیرا استحکام برج و باروهای این شهر مشهور آفاق بود . با وجود این کوروش قصد تسخیر آن را نمود و در بهار 539 ق.م لشگر ایران از دجله عبور کرد . در بابل بعد از بخت النصر که در 561 ق.م درگذشت در مدت شش سال سه نفر پادشاهی میکردند و در 555 روحانیون بابل تاجری را " نبونید " نام بر بخت نشاندند . ( نبونید نصر) . {1}
ولی اداره امور بطور کلی در دست فرزند " نبونید " بنام " بالتازار " بود که جوانی فعال و پر شور بود .
بابلیان در زمان " بخت النصر " با حمله با اورشلیم و به اسارت بردن یهودیان حدود هفتاد سال آنان را بعنوان برده و غلام نسل در نسل مورد آزار و اذیت قرار می دادند و پیامبران بزرگ قوم یهود همواره برای پیروان خویش نوید منجی بزرگ و آزادی بخش را می دادند . {2}
راجع به تسخیر بابل به دست کوروش روایت هایی هستند. یکی از هرودوت و مردم بنی اسرائیل است که در بابل در اسارت بودند و دیگری مبنی بر مدارکی است که از حفریات بابل و تحقیقات به دست آمده است . طبق نظریه اولی : پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با پارسی ها جنگ کرده شکست خورد و با عده زیادی از سپاهیان خود به بابل پناه برد . در این موقع ریاست قشون بابل به پسر پادشاه که " بلتشر " نام داشت محول شد . گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول میکشید زیرا بابلی ها در اراضی وسیعی که درون شهر بابل داشتند کشت و ذرع میکردند بنابراین به امر کوروش رود فرات را برگردانیدند و پس از آنکه در مجرای قدیم آب کم شد قشون ایران از آن راه وارد بابل گردید ( بسال 538 ق.م) ولیکن در شهر غارت و کشتاری نشد و کوروش با کمال مهربانی با اهالی رفتار نمود . {1}

بشنوید از وضعیت اردوگاه هخامنشیان :
بدستور کوروش کبیر لشگریان بتدریج معبری بزرگ درست کردند و در آن شب تاریخی با پی ریزی قبلی و فعالیت های شبانه آنرا بر رودخانه فرات قرار دادند و نیمه های شب جشن با پائین آمدن سطح آب رود فرات سربازان ویژه از آب گذشتند و بدون درگیری بزرگ و تنها مجادله با نگهبانان درب اصلی آن را بر روی کوروش کبیر و سپاهیانش گشودند .
مردم در حال جشن و پایکوبی در بازار و خیابان بودند که گوش به گوش خبر رسید که بابل سقوط کرد . {3}
پس از آن " گئوبروو " سردار کوروش بدون جنگ از طرف جنوب داخل بابل شد و پادشاه بابل تسلیم گردید . شاه در معبد بزرگ بابل موافق مراسم مذهبی بابلی ها تاجگذاری کرد و احترام زیاد به مذهب و معتقدات اهالی نمود .
کوروش نسبت به ملت بنی اسرائیل که از زمان " بخت النصر " در اسارت بابل بودند مهربانی و رافت مخصوصی ابراز نمود . ظروف طلا و نقره که " بخت النصر " از بیت المقدس آورده بودند به آنها رد کرد و اجازه داد به فلسطین مراجعه کرده در بیت المقدس معابد قدیم را که آسوری ها خراب کرده بودند تعمیر نمایند و معبد جدید بنا کنند . بنابراین اجازه چهل و دو هزار نفر اسرائیلی با هفت هزار نفر غلام و کنیز به طرف فلسطین رفته به تجدید بیت المقدس پرداختند . ولیکن بزودی اختلاف شدید بین مردمی که در فلسطین مانده و آنهایی که به بابل آمده بودند پدید آمد و کوروش مقتضی دید ساختن معبد جدید را موقتا موقوف بدارد با وجود این اسز سخنان پیغمبران بنی اسرائیل پیداست که احترام این ملت نسبت به کوروش فوق العاده بوده است . کوروش در بابل برای جذب قلوب بابلی ها بیانه ای داده که عین آن در حفریات بابل به دست آمده و اکنون معروف به استوانه کوروش است .
شاه در بیانیه خود را خادم " مرداخ "  (مردوک) رب النوع بزرگ بابلی ها خوانده میگوید بعد از آوردن مجسمه خداهای " اور " به بابل مردوک او را برگزید . او دست کوروش پادشاه انشان را گرفت – او اسم او را را برای سلطنت تمام عالم  برد – به اسم او را طلبید . بعد شاه مزبور گوید : وقتی که من در میان سکونت و آرامش به " تین تیر " وارد شدم با فریادهای شادی و سرور مردم به قصر پادشاهی در آمدم بر تخت سلطنت نشستم . {4}

منابع :
{1} : کتاب – تاریخ ایران – قبل از اسلام / حسن پیرنیا (مشیرالدوله) / ص 81
{2} : مجموعه هشت جلدی شاهان هخامنشی – رعنا خزاعی/ جلد اول-کوروش کبیر / ص 36
{3} : همان (2) – ص 41
{4} : همان (1) – ص 82 – 83


پی نوشت :
1 – چنانچه مورخین نوشته اند ارتفاع دیوار شهر بابل هشتاد ذرع و قطر آن بیست و پنج ذرع بود . این دیوار یکصد و پنجاه برج داشت و دروازه های آن از برنز (امتزاج مس و قلع و روی) بوده است .
2 – " تین تیر " در سطر آخر منظور بابل است .

۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

من نظام پادشاهی میخوام به دلیل اینکه : ...

من نظام پادشاهی میخوام به دلیل اینکه : ...
در دوران شاهنشاهی هخامنشیان اولین منشور حقوق بشر توسط کوروش بزرگ تدوین و به اسم ایران ثبت شد – داریوش بزرگ کانال سوئز را کشف کرد که امروز مردمان مصر درآمد خود از آنرا مدیون پادشاه ما هستند .
در دوران شاهنشاهی ساسانیان اولین دانشگاه ایران بنام جندی شاپور به دستور خسرو پرویز ساخته شد .
در دوران شاهنشاهی صفویان ایران بعنوان قطب اصلی جذب توریسم در آسیا شناخته شد و در دوران شاه عباس ایران ابر قدرت منطقه محسوب میشد .
در دوران شاهنشاهی افشاریه اقتصاد ایران ثبات پیدا کرد و قدرت ایران فزونی یافت و کمترین افتخار نادرشاه بزرگ آن بود که در لشکر کشی اش به هندوستان ثروت سالها زحمت اندوخته حاکمان هندو را در مدت کوتاهی به ایران عطا کرد .
در دوران شاهنشاهی زندیه ایران به دموکرات ترین دوران تاریخی خود پس از اسلام دست پیدا کرد و کریم خان پادشاهی که خود را وکیل و نماینده مردم مینامید و به آن نیز عمل میکرد .
در دوران شاهنشاهی پهلوی رضا شاه ایران را از تجزیه نجات داد – رضا شاه اولین ارتش نوین ایران را بنا نهاد – رضا شاه مردمان کشورم را با سواد کرد – محمدرضا شاه کشورم را در برابر جهانیان یک ابرقدرت منطقه ساخت – محمدرضا شاه پاسپورت ایرانی را اعتبار بخشید – محمدرضا شاه سه جزیره از دست رفته ی ایران را به کشورم باز پس داد – محمدرضا شاه بهداشت و تحصیل رایگان داد – محمدرضا شاه به مادرم اجازه داد هر طور که میخواهد لباس بپوشد – محمدرضا شاه به پدرم اجازه داد که هر چیز میخواد بنوشد – محمدرضا شاه اجازه داد تا خواهرم هر طور میخواد به دانشگاه برود و ترسی از برخورد با او نداشته باشد .
و ... .
من که از پادشاهی در کشورم دل خوش دیدم تا جمهوری !!
بدون تردید اگر جمهوری برای اداره ی یک مملکت مفید بود کوروش بزرگ در دوران حاکمیتش آنرا مطرح مینمود همانطور که 2500 سال پیش وی دم از حقوق بشری زد که امروز حرف اصلی جهانیان است .

۱۳۹۱ تیر ۱۹, دوشنبه

نادرشاه بزرگ و پیر مرد ...



روزی در جنگ با سپاهیان هند؛ نادرشاه چشمش به سرباز پیری در میان لشکریانش افتاد که با ریش سفید همچون شیر می جنگید. نادر شاه این پیرمرد را فراخواند و از او پرسید: بگو ببینم سیزده سال پیش مگر تو در اصفهان نبودی که دشمنان توانستند اصفهان را بگیرند؟
پیرمرد جواب داد:
آن روز من در اصفهان بودم؛ اما تو نبودی.

منبع : کتاب پاسخ به تاریخ نوشته محمدرضا پهلوی

ای ملتی که در بلوای 15 خرداد همراه مصطفی خمینی شدید آیا از خود پرسیدید که ساواک چرا خمینی را بازداشت کرد ؟

همیشه در این افکار خود به سر میبرم و در آن درجا میزنم که پادشاه ایران زمین محمدرضا شاه عجب اعصاب فولادین داشته که توانست در بین ملت متعصب و دیر فهم ایران راه کارهای خود را پیش ببرد .
بلوای 15 خرداد . آیا آن زمان که مصطفی خمینی در صحن حرم معصومه در قم ایستاد و فریاد زد که مردم خمینی را دستگیر کردند و مردم هم پشت او قد علم کردند و تا تهران دویدند که مبادا خمینی جایش راحت نباشد آیا از خود پرسش کردند که خمینی را چرا بازداشت کردند ؟ آیا از خود پرسیدند که دلیل ساواک برای بازداشت خمینی چه بود ؟
نگاهی مختصر به بلوای 15 خرداد 1342 :
اردیبهشت ماه سال 1343 خورشیدی با تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا در زمان محمد رضا شاه «حق شرکت بانوان در انتخابات» قانونی می گردد.دکتر الموتی در مورد رخدادهای 15خرداد چنیین می گوید:
از روزی کـه دولـت علـم روی کـارآمـد (28تیرماه1341) محمد رضا شـاه که از آغاز پادشاهی می خـواسـت برنامـه هایی را در جهت اصلاحات عمومی اجراکند؛ فرصـت یافت تابا اغتنام فرصـت آنهارایکی پس ازدیـگری بمرحله اجرابگذارد.
 نخستین اقدام دولت علم این بود که تصویب نـامه ای ازهیئـت دولت گـذشـت که برای انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتـی؛ زنـان حق شـرکت درانتخابات راداشـته باشـند و منتخبین نیزدربرابر (کتاب آسمانی) سوگند یـاد کننـد. ایـن امر موجـب شـد که تلگراف هایی بحضـور شـاه و دولت در مخالفـت بااین تصویـب نامه مخابـره گـردد. از جمله تلگراف آقای خمینی حضـور شاه بود کـه نخستیـن تلگراف با عنـوان (حضـورمبـارک اعلیحضـرت همایـونـی) و با امضای (الداعی روح الله الموسوی الخمینی) بود که متذکر شـد (دولت شرط اسلام را در رای دهندگان و منتخبیـن ذکر نکـرده وبه زنهـا حق رای داده وایـن امرموجـب نگرانی علما و مسلمین شـده؛ تقاضـای حـذف تصـویـبنامه را دارد).
شـاه به تلگراف مزبور پاسـخ می دهد با عنوان (حجت الاسلام آقای خمینی) ویادآورمی شود کـه (ما بیش از هر کس در حفظ  شعایر مذهبی کوشا هستیم وتلگراف برای دولت فرستاده شـد. ضمنـا" توجـه شما را به وضعیـت دنیا و زمانـه جلب می کنـم.) آقای خمیـنی دومین تلـگراف رابـرای شـاه می فرسـتد و تقاضـا می کنـد (دولت راموظف فرمائیـد که از قانون اساسی که ضـامـن اساس ملیـت و سلطنـت است تبعیت نماید)  بـازهم پاسـخ شاه فقیـد نظیـر پاسـخ قبلـی بود؛ کـه سـومیـن تلگـراف آقای خمینی می رسـد مبنی برایـنکه (آقای علـم تخلـف خود را از قانـون اساسـی اعلام و با تبـدیل قسـم به قـرآن مجید؛ می خواهد قرآن را از رسـمیت انداختـه و اوسـتا و انجیـل و بعضـی کتب ضالـه راجای آن قراردهـد.)
 ضمنـا" در تاریـخ 15 آبـان1341 آقای خمیـنی تلگـراف تندی به علـم نخسـت وزیرمی فرستد. همیـن جریانات و اعتراضـات سایـر روحانیـون موجب شـد که بدسـتور شـاه اجـرای تصویـب نامه متوقـف گردیـد و آقای علـم اعلام می کنـد که (مقررات انجمن های ایالتـی وولایـتی اجرانمی ـگردد) که این اقـدام موجـب تشکر آقای خمینی  و سایر روحانیون می گردد و تا مـدتی دیـگر از تظـاهرات و تلگـراف آنـان خبری نبـود.
بـا ابتـکار دکتر ارسـنجانی روز 19 دی ماه 1341 کنگـره دهقانـان در تالار محمد رضا شـاه پهلوی با حضـور 4200 کشـاورز تشکیـل می گـردد که در ایـن کنگـره شـاه ضمن نطـق انقلابـی اصـول ششـگانـه زیـر را اعـلام می دارد:
1- اصـلاحات ارضـی
2 - ملـی کردن جنـگها
 3- فـروش سهام کارخانه های دولتی
 4- سـهیم شـدن کارگـران در سـود کارخانـجات
5 - ایـجادسـپاه دانـش
6 – اصلاح قـانـون انتخـابـات.
 از ایـنجا بـود که دامنـه نبـرد پنهانـی روحانیـون و مالکین و مخالفین رژیم ازیک طرف و طرفـداران سلطنـت و انقلاب سـفید از سـوی دیـگر درگـرفت و شـاه اعلام کرد کـه بـرای تصـویب اصـول ششـگانه بـه (رفراندم) خـواهد پـرداخـت.
کلمـه (رفراندم) مخالفیـن زیادی یـافت. در بعضـی از نقـاط کشـور مخصوصـا" مناطق مـذهبی تظـاهراتی علیـه رفراندم شد و شـعار می دادند (ما پیروقرآنیم؛ رفراندم نمی خواهیم)
 درهمیـن جریانـات بود که روز 8  اسفنـدماه 1341 یک کنگـره اقتصادی درکاخ سـنا تشـکیل شـد و شـاه ضمن نطقـی اعلام کـرد:"که از امـروز در ایران به زنان حق انتخـاب کـردن و انتخاب شـدن داده می شـود تا این آخریـن ننـگ اجتماعی ما برطرف شـده وزنجیـر تحقیـر و اسارت از گـردن زنـان ایران برداشـته شـود"
 روز بعـد زنـان به کـاخ مـرمر بـرای تشکر می روند و شـاه می گوید: «دیگر بانوان ما در ردیـف محجـوریـن و دیوانـگان نیسـتند ومی توانند دوشـادوش برادران خـود در کـارهای مملکـت سـهیم و شـریک باشــند.»
 ایـن اقدامات آخـوندهای مخالـف را بشـدت تحریـک کرده و تظاهراتی کردنـد کـه شـاه طـی نطقهائـی گفت: «اتحـاد نا مقدس سـرخ و سیاه مانع انجـام کـارهای اصـلاحی اسـت. ولـی این کارها انجـام می گردد و عقب نشیـنی مـورد نـدارد.»
 خـرداد مـاه سال 1342 مصـادف بود با مـاه محـرم و شـب  15 خرداد که با عاشـورا مصادف شـده بـود؛ آقای خمینی درقـم به منبـر رفته و بشدت به دولـت و رژیم حمله کرد کـه طبـق دسـتور دولت در نیـمه های شـب ماموریـن انتظامی درقم بخانه آقای خمینی ریختـه و او را دستگیر کرده به تهران می آورنـد و درپادگان نظامی قصر بازداشت می کنند.
صبــح زود سـید مصطفی خمیـنی به حـرم حضرت معصومه می رود و مـردم را از واقعـه دستگیری پدرش آگاه می کنـد و به روحانیـون مقیـم قـم خبر می دهد و در نتیجه روز 15خـرداد تظاهـرات دامنـه داری درتهـران و قـم و مشـهد و سایرنقاط می شـود چـون ایـام محرم و عاشـورا بـود و معمـولا" اجتماعـات مذهبـی فراوان در همه جا وجـود داشـت؛ طـرفـداران خمیـنی مردم را واداشتند که به تظاهرکنندگان بپیوندنـد و درنتیـجه تظـاهرات مـذهبی منجـر به تظاهـرات سیاسـی شـد.(دکتر الموتی)
روزنامه کیهان در روز دوشنبه 16/7/41 نوشت:
«طبق لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده، به زنان حق راى داده شد.»
به گفته آقاى دوانى، البتّه در آن تصویبنامه:1- قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته بودند .
2-به جاى قسم خوردن منتخَبین به قرآن مجید، کلمه کتاب آسمانى گذاشته شده بود.
3-به جاى کلمه ذکور «از شرایط منتخبین»،کلمه باسواد گذاشته شده بود که اعّم از ذکور و اناث مى‏باشد.

و .... .
ای زنانی که همرزم مصطفی خمینی شدید و تا تهران از برای آزادی خمینی دویدید . کاری کردید که دولت ناچار به عقب نشینی شد آیا تحقیق کردید که خمینی در بلوای 15 خرداد به دلایلی چون : مخالف با از بین بردن نظام ارباب رعیتی در روستاها و اصلاحات ارضی – مخالفت با حق رای برای زنان بازداشت شد ؟
آیا با خود فکر نکردید که وقتی حزب توده با ملایان دست به یکی شدند هدفشان سدی برای عدم پیشرفت کشور بود ؟
آیا با خود فکر نکردید که ملایان دستشان با فئودالیسم ها در یک کاسه است ؟
آیا با خود فکر نکردید این شاه کشور است که به شما آزادی مدنی میدهد و آن خمینی است که سد راه او شده است ؟
و هزاران هزار دیگر .

از ماست که بر ماست .

۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

دستاورد انقلاب آن بود که از طریق رابطه فردی بیسواد از دهات های دور افتاده بیاید تهران و بشود سفیر و به ناموس مردم تعارض جنسی کند

بعد از گذشت سی و سه سال دستخوش این انقلاب چه بود ؟ پدران و مادرانی که حتی ننگ دارند بگویند ما هم در این انقلاب سهمی داشتیم . بلی همان انقلابی که دستاویزش سفیرانی شدند که همگی با یک ساک از شهرستانهای دور وارد تهران شدند و با پاچه خواری و گرفتن اسلحه در مقابل چشمان بسته نادر جهانبانی ها – تیمسار مهدی رحیمی ها – حبیب القاییان و و و امروز یکی از ارکان اصلی نظام و پست های مهم حکومتی را اداره میکنند و دوستان و آشنایان خود را به این راه دعوت مینمایند و بدون اینکه درسی بخوانند مدرک دکتری هم گرفتند و بدون اینکه زحمتی بکشند به ریاست ها رسیدند ... و امروز امثال او سفیران جمهوری ننگین اسلامی در فرانکفروت و برزیل هستند که به نمایندگی از یک جامعه متمدن – به نمایندگی از فرزندان کوروش کبیر به دختر بچه 10 ساله تعرض جنسی میکنند .
جوانانی ساده که به زور خمینی دجال با سن و سال پایین به جبهه های جنگ رفتند و سینه های خودشان را در یک جنگ تحمیلی برای حفظ خاک این کشور پاره کردند و سالهاست زیر خروارها خاک خفته اند تا این کشور بتواند در آرامش مسیر ترقی را طی کند اما دریغ از آنکه پفیوزان عرب تبار جمهوری اسلامی بتوانند در قلب اروپا به یک دختر بچه آزار جنسی برسانند شاید کاری که حتی امروز در کشوری با فرهنگ عقب مانده مثل افغانستان نتوانیم مشاهده کنیم .
ننگ بر تو ای خامنه ای ننگ که در دوران حیاتت جز تفو و لعنت چیزی عایتت نیست وای به روزی که به درک واصل شی . و در چنین شرایطی است که آن روحیه فاشیستی جمهوری اسلامی گل میکند و از انجا که جمهوری اسلامی و ارکان آن یک باند مافیایی هستند که از طریق ازدواج ها به یک زنجیره متصل شده اند سخنگوی وزارت امور خارجه باز هم ننگین جمهوری اسلامی نه تنها کوچکترین اظهار پشیمانی نسبت به حرکت غیر انسانی دیپلمات خود بروز نمیکند بلکه با صراحت تمام از کار او حمایت میکنند و باز هم با استتناد به قوانین قرآنشان میگویند که آن دختر بچه 10 سال داشته و حلال است !
مملکت جالبیست و در عین حال مضحک و خنده دار که یک دیوانه ی روان پریش و عقده ای که نمیداند سیاست و نماینده سیاسی یعنی چه ؟ میشود سفیر یک کشور متمدن و پهناور و مهندسان و متخصصان آن دربدر به دنبال کار هستند و کارگران زحمت کش آن ماه ها حقوق نمیگیرند و اخراج میشوند ... .

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

دست مریزاد شاهزاده که راهت آنقدر درست و هدفت آنقدر ملی بود که دیگر طاقت مخالفانت به سر آمده

حملات شدید از جناح های مختلف به شاهزاده رضا پهلوی هر روز بیشتر میشود و میتوان به صراحت گفت اما اینها یا از عوامل نفوذی رژیم جمهوری اسلامی هستند که 99 درصد وابسته و مواجب گیر و 1 درصد هم میتوان گفت از روی اعتقادات باز هم از روی کم آگاهی به این نظام هستند و گروه بعدی بجای مانده های زباله دانی کمونیسم هستند که یا یکی از اعضای خانواده خود را در دوران پهلوی از دست داده اند و یا هنوز هم بر ایده ی کمونیستی خود جان میدهند و به شعار " فقط کمونیست مرگ بر ایران " هنوز پا فشاری میکنند و گروه بعدی به قول استاد مجتهدزاده شیاطین مصدق پرست هستند که هنوز در 28 مرداد مانده اند و افسوس میخورند که چرا دکتر مصدق کوروش قرن بیستم !! نتوانست ایران را به عرش اعلا بفرستد ( البته با اجازه برادر استالین ) . و از همه پر آوازه تر اصلاح طلبانی هستند که دغدغه جامعه امروز ایران را احمدی نژاد میدانند و احمدی نژادی که کوچکترین قدرت تصمیم گیری حتی برای سیاست خارجی دولت خود ندارد و در آرزوی بازگشت به عصر با شکوه خمینی هستند همان عصری که هزاران جوان و پیر به جوخه دار فرستاده شدند ... .
امروز کمتر کسی از فعالیت های شاهزاده بی خبر است . از اقامه دعوی او از جنایات خامنه ای به دادگاه بین المللی تا حمایت او از پناهندگان سیاسی و شرکت در محفل های دوستانه سیاسی و زنده نگه داشتن اپوزیسیون مخالف . و اما همین تفاسیر برای کوباندن شاهزاده از سوی جناح های ذکر شده کافی است و همین که شاهزاده رضا پهلوی خواستار سقوط رژیم جمهوری اسلامی و خواستار تحقق یک سکولاریسم دموکرات است میتواند علل کافی مبنی بر خشونت اصلاح طلبان را جفت و جور کند و امروز کار آنها بجایی رسیده که از کوچکترین صحبت های شاهزاده رضا پهلوی یک مقاله مینویسند و شدیدترین حملات را به او متحمل میشوند و خوشبختانه پاسخ هم میگیرند ... برای مثال در مصاحبه رادیو فردا با شاهزاده ایشون در خصوص خرج زندگی خود گفتند که هزینه زندگی خود را از مادرشان شهبانو فرح دریافت میکنند و قسمتی دیگر آنرا طرفداران و مبارزین سیاسی پرداخت میکنند تا وی برای پیمودن راه مبارزاتی مشغله معیشتی نداشته باشد و در همان روز بسیاری از همین اصلاح طلبان رزیم در سایت های خود لینک اخبار دادند که رضا پهلوی پولش رو از مامانم میگیره و کلی هم پیاز داغش را زیاد کردند ! یا جدیدا به وسیله فوتوشاپ عکس شاهزاده را تغییر شکل میدهند به جهت تمسخر ! یا جدیدا صحبت های شاهزاده را تحریف میکنند به طوریکه شاهزاده میگوید اسوه و الگوی مبارزاتی من ماهتما گاندی است و میخواهم به مانند او راه آزادی را بپیمایم و همان روز همین اصلاح طلبان و جناح ها ذکر شده در بالا لینک میدهند که رضا پهلوی گفته است که من خود گاندی هستم !!
و هزاران و هزار مورد دیگر اما غرض از این مقاله تبریکی است به شاهزاده رضا پهلوی و دست مریزاد به او که از بین اپوزیسیون مخالف انقدر فعال بود و واقعا برای ایده های خودش پافشاری میکرد و اهدافش چیزی جز پایندگی ایران نیست توانست سبب خشم مدافعین به اصطلاح مخالف نظام شود و این یعنی یک پیروزی برای شاهزاده و اینکه او راهش را درست پیموده چرا که از بسیاری از بزرگان نقل شده اگر میخواهی که بدانی چقدر بزرگ و معروف شده ای ببین چقدر منتقد داری و خوشحال هستم از اینکه شاهزاده توانسته یک دیوار سهول عبوری باشد برای کسانی که هنوز هم دست بوس خامنه ای و آن شبح ایدئولوژی های استالین و لنین هستند و هنوز هم در کربلای 28 مرداد مانده اند باشد .
شاهزاده راهت مستدام و جانت سلامت

۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

عکس / کارنامه تحصیلات ابتدایی شاهزاده رضا پهلوی نشانی از عدم وجود فساد در دستگاه آموزش و پرورش پهلوی



نگاهی به معدل این کارنامه که متعقل به دوران تحصیلات ابتدایی شاهزاده رضا پهلوی است بیندازید ...
معدل 18 و بدون هیچ گونه ارفاق و پارتی بازی . در صورتی که حتی شاید در ذهن هم نگنجد که یک شاهزاده به مانند دیگر بچه ها به مدرسه میرفت در صورتی که میتوانستند معملمان خصوصی را به بالین او بیاورند .
و معدل او بدون در نظر گرفتن هیچ گونه موقعیت اجتماعی او ثبت شده است و آیا نمیتوان این را عدم وجود فساد در دستگاه آموزش و پرورش آن دوران دانست ؟
به طوری که امروز حتی سوالات امتحانات نهایی را به فروش دانش آموزان میرسانند و در برخی مدارس به والدین دانش آموزان پیشنهاد رشوه و قبولی فرزندان را میدهند ...

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

من جان فدای دو پادشاه پهلوی هستم اما آزادی بیان یعنی اینکه بهرام مشیری هم حرفهایش را بگوید

عرض سلام و ادب به یکایک عزیزان و مبارزین راه آزادی .
اخیرا نقل های از عرایض بهرام مشیری مجری تلویزیونی تلویزیون پارس انجام شده که همگان حکایت از گزافه گویی و پهلوی ستیزی او دارد . نه بهرام مشیری بلکه در کشور ایران هزاران عقاید و تعصبات هستند که همین مسئله سبب شده هنوز هم بر سر قضیه 28 مرداد با هم جنگ داریم و مسلما قدرت و انگیزه ای هم برای سرکوبی و نابودی طرف مقابل خود نداریم پس باید بگذاریم طرف مقابل هم حرف هایش را بگوید .
چنانچه توهین بهرام مشیری به شاهزاده رضا پهلوی از دید ما آزادی خواهان مغلطه و از سوی همگان دروغی بیش نیست پس بهترین حرکت در قبال این آقا سکوت و بی اهمیتی از گفته هایش است .
روزانه هزاران بیانیه از کانون و سایت جبهه ملی ایران در اروپا صادر میشه که همگان سعی در توهین به شهبانو فرح و شاهزاده رضا پهلوی دارند اما آیا باید به یکایک اینها پاسخ داد ؟ و آیا اینها خواهند فهمید ؟
خوشبختانه تجربه به ما فهمانده که کسانی که نمیخواهند بدانند صد ها سال دیگر هم نخواهند فهمید پس چه بهتر که بگذاریم آنها هم حرفهایشان را بگویند و بی تفاوت از کنار آنها بگذریم . چرا که این یکی از اصول دموکراسی و آزادی بیان است همانطور که در 16 آذر سال گذشته منتقدی از شاهزاده رضا پهلوی در خصوص عملکرد پدر ایشان شکایتی داشتند اما شاهزاده نه تنها هیچ توهینی به این منتقد نداشت بلکه از عملکرد سایت بالارتین مبنی بر حذف انتقاد او شاکی شد و همچنین پاسخ منتقد خود را در کتاب زمان انتخاب 2 دادند و این مفهوم قوی ای از آزادی بیان است که شاید ما سالهای بعد هم به آن دست پیدا نکنیم .
پس خواهشمند هستم اصول آزادی بیان را محترم شمریم .
هر کسی حق اظهار نظر دارد .
هر کسی حق اظهار عقیده دارد .

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

آیا میدانستید که ایران در سال 1355 با ارئه 9 منطقه حفاظت شده اولین کشوری بود که به ذخیره گاه زیستکره یونسکو پیوست ؟

ذخیره گاه زیستکره چیست ؟ ایده احداث ذخیره گاه های زیستکره بعنوان یک طبقه حفاظتی جدید و راه کار مدیریتی نوین برای رفع کاستی های حفاظتی از برای جنگلها و مراتع و زیستگاه حیوانات و رویشگاه گیاهان و در واقع این شکل نوین و حفاظتی تر مناطق حفاظت شده محسوب میشود . چنانچه چندین منطقه حفاظتی را در برمیگیرد و تشکیل یک ذخیره گاه زیستکره را میدهد و حفاظت از آن مناطق چندین برابر میشود .
این طرح از سوی یونسکو در اوایل دهه 1350 شمسی مطرح شد و کشور ایران در سال 1355 اولین کشوری بود که با اختصاص 9 منطقه حفاظت شده در کشور یک ذخیره گاه زیستکره را تشکیل داد و آنرا ثبت نمود و بعنوان اولین کشورهایی بود که در این زمینه به یونسکو یاری رسانید .
ذخیره گاههای ایران عبارتند از : پارک ملی گلستان – دریاچه ارومیه – کویر توران – ارس باران – میانکاله - ... .

منبع : کتاب جفرافیای ایرانگردی

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

آقای اوباما امشب آسوده بخواب که مصر هم به زانو در اومد

امروز پس از چالش های بسیار سرنوشت یکی دیگر از جنبش های مردمی موسوم به بهار عربی تعیین شد و محمد مرسی نامزد مورد حمایت اخوان المسلمین از اسلامگرایان مصر ( حزب آزادی و عدالت ! ) به ریاست جمهوری این کشور منتخب شد . این خبر شاید برای ایرانیان اگر چه یک حس بد اما برایمان آنرا تداعی کرد . یادمان روزهایی که اسلامگرایان با رهبری خمینی بر اکثریت دیگر حزب ها توانستند انقلاب را بدست بگیرند و رسما اسلامگرایان روی کار آمدند و سرانجام دیدیم که روزگارمان چه شد .
ملت مصر نیز امروز حکایت 12 فروردین ماه 1358 ما ایرانیان را داشتند چنانچه چشم بسته به نظام جمهوری اسلامی رای " آری " دادیم اما بدون اینکه بدانیم مفهوم جمهوری اسلامی یعنی یک حکومت افراطی دینی – بدون آنکه بدانیم چرا نمیگویند جمهوری ایرانی و چرا جمهوری اسلامی !
مصر امروز شاهد رقابت تنگاتنگ دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بین " محمد مرسی " و " احمد شفیق " بود . اما رای اکثریت محمد مرسی را به ریاست جمهوری برگزید . با توجه به گفته های کورش رادمنش تحلیل گر سیاسی که جوانان مصری که امروز بر علیه احمد شفیق بزرگ ارتشیار مصر شعار میدهند کجا بودند آن سالهایی که احمد شفیق در جنگهای کشور مصر با همسایگان جانفشانی میکرد ؟ و واقعا تاسف از برای آن ملتی که فردی مدرن اندیش مثل احمد شفیق را رد و محمد مرسی یک اسلامگرای افراطی که همتای آنرا در ایران و دوران حکومت طالبان در افغانستان دیده ایم برگزیدند .
و امروز باید به آقای اوباما و دستگاه ایالات متحده آمریکا تبریک گفت که به هدفشان که چیزی جز به زانو در آوردن کشوری متمدن و از بد حادثه مسلمان سنی  نبود دست پیدا کردند . از اسنادی که ویکی لیکس منتشر میکرد مبنی بر دخالت شدید امریکا در سقوط حسنی مبارک و آن خدماتی که آمریکا در شبکه های اجتماعی به مخالفان مبارک ارائه میدادند که و همچنین اسنادی از احتمال ایجاد یک کودتا با حمایت آمریکایی بر علیه حسنی مبارک و چه جالب که ایران و مصر در این مرحله هم همتای هم بودند چنانچه اوباما هم به مانند همتای خود جیمی کارتر هر دو از حزب دموکرات آمریکا و هر دو در راه سقوط نظام در ایران و مصر قدم برداشتند و چنانچه جیمی کارتر پافشاری بر ایجاد اصلاحات در کشور داشت آقای اوباما هم چنین مصراتی را برای حسنی مبارک انجام میداد . و همچنین اخبار ضد و نقیضی که از اموال و دارایی های حسنی مبارک در کشورهای اروپایی منعکس میشد و همچنین چنین اقدامی در دوران نظام شاهنشاهی محمدرضا شاه و بهبوهه انقلاب ایران سوق گرفت و این عمل یک حرکت تاکتیکی نام دارد برای به جریان در آوردن جنبش افراد فقیر کشورها که با اعلام دارایی های رهبران و دولتمردان کشورها قشر تنگ دست جامعه را تحریک میکنند . و باید امروز بگوییم دست مریزاد که با چنین استراتژی که از سوی دولتمردان امریکایی جامع عمل پوشانید مصر هم به زانو در آمد همانطور که زنده یاد شاهپور بختیار در خصوص ایران گفت که ادامه اعتصابات از سوی کارمندان شرکت نفت یک حرکت خارجی است برای اینکه ایران را به زانو در بیاورند ... .
چنانچه برخی حمایت دولت آمریکا از مردم انقلاب مصر را حرکتی دموکراتیک و بشردوستانه خطاب کنند میابیست سوال کرد مگر هدف و خواسته های ملت مبارز ایران یا ملت امروز سوریه جدای از ملت مبارز مصر بود ؟ که حتی آقای اوباما و خانوم کلینتون که روزی از نقض حقوق بشر در ایران میگفتند و عده ای هم خشنود از این قضیه که ما دولت آمریکا را به پشت خود داریم پس چرا امروز دیگر کسی از جوامع بین الملل صحبتی از نقض آشکارای حقوق بشر در ایران دم نمیزند ؟ چرا انعکاس خبری از سوی خبرگزاری های اروپایی مبنی بر سرکوب خبرنگاران انجام نمیگیرد ؟ و آیا خون ملت مبارز مصر رنگین تر از مردم مبارز سوریه و ایران بود که آمریکا میبایست آنها را از شر دیکتاتور خبیث !! رهایی میداد ؟!
حال باید ببینیم که آینده مصر چه خواهد شد . آیا دولت جدید اسلامگرای مصر هم که به مانند جمهوری اسلامی ایران با اتکا به اکثریت آرای ملت به قدرت رسید راه سی و سه سال پیش جمهوری اسلامی را پیش خواهد برد ؟ آیا اولین حرکت دولت محمد مرسی بی اعتبار خواندن قرارداد کمپ صلح دیوید بین مصر و اسرائیل است همانطور که جمهروی اسلامی بعنوان اولین حرکت ضد آمریکایی خود از پیمان سنتو خارج شد ؟ و آیا یک همتای دیگر برای جمهوری اسلامی در جهان اسلام پدید خواهد آمد و جمهوری اسلامی با حمایت مالی خود بر اسلامگرایان مصر میتواند نفوذ خود را در آن کشور گسترش دهد ؟ و در چنین مرحله ای است که دیکتاتوری و استبداد دینی در مصر حاکم خواهد شد . و با گذر زمان چیزی از مصر جز یک ویرانه نخواهد ماند چرا که این امر و حاکمیت اسلامگرایان برای ملت ایران امری کهنه تقلی میشود و بهترین تجربه از برای استبداد دینی را میتوان از یکایک ملت ستم کشیده ایران دانست .
با اینکه امیدها بعنوان بشر و آن شباهت هایی که در بین ملت ایران و ملت مصر وجود دارد من جمله تمدن هر دو کشور که بالغ بر 700 سال است و همچنین از لحاظ دین که هر دو مسلمان و هر دو با امر تازیان به اسلام گرایش پیدا کردند و همچنین با اکتفا به گفته های شاهنشاه آریامهر محمدرضا شاه پهلوی و زنده یاد محمد انور سادات رییس جمهور فقید مصر که همدیگر را برادر هم میدانستند ایران و مصر دو شکور برادر یکدیگر هستند و مسلما چنانچه خود ما ایرانیان در منجلاب حکومت اسلامی درجا میزنیم اما آرزو داریم که لااقل ملت مصر این حماقت را به خرج ندهند و تجربه را آسان به دست بیاورند و راه سی و سه سال پیش ملت ایران را نپیمایند و همچنین نگذارند بازیچه دست استعمارگران شوند که هدفشان چیزی جز حاکمیت دینی در کشورهای متمدن و در حال توسعه نیست چرا که تنها با حاکمیت اسلامی است که میتوانند نفت و گازمان را به راحتی به تاراج ببرنند میتوانند ملیت آن ملت را به حراج بزنند و تنها با حامیت ملی است که میتوانند در یک جامعه تفرقه بیفکنند .

به امید رهایی از چنگ استبداد دینی و جدایی دین از سیاست
با تشکر فراوان
سامان