۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

در وصف انور سادات بزرگمرد تاریخ مصر و انسانی که تکرار نخواهد شد

در صفحات تاریخ گروهی از حاکمان به نیکی یاد میشوند که یادکردن از آنها در گرو دو اصل خدمت و انسانیت است که شمول آنها در تاریخ پر فراز و نشیب ایران بسیار است و از این رو میتوان به پادشاهان هخامنشی اشاره کرد یا همچنین نادرشاه و کریم خان زند و رضا شاه که همگی دین خود را به بشریت ادا کردند . اما امروز بحث بر سر یکی از حاکمان دوست و برادر ما ایرانیان است کسی که شاید امروز به دلیل کم رنگ کردن شخصیت او از سوی اسلامیست های حکام بر ایران همگان او را نشناسند اما بدون تردید بسیاری با آن آشنا هستیم و نه تنها در کشور خود مصر بلکه در ایران و جهان نیز به نیکی از او یاد میشود و او کسی نیست جز پرزیدنت " محمد انور سادات " بزرگمرد تاریخ مصر و مسلمانی راستین .
قبل از باز کردن بحث و شروع به گفتمان نگاهی داریم به مختصر تاریخچه معاصر روابط ایران و مصر . همانطور که معلوم است ایران و مصر در بسیاری از موارد خصوصیات یکسانی دارند من جمله اینکه هر دو ملل از تاریخچه کهن و با عمر پادشاهی بیش از 2500 سال که هر دو از نخستین ساکنین جهان هستی محسوب میشوند اگر چه هر دو از تو نژاد متفاوت اما همتای هم راه ترقی را طی نمودند و هر دو توسط قوم اعراب مورد حمله قرار گرفتند و هم ایران و هم مصر مسلمان شدند با این تفاوت که در قرن 14 ایران با پادشاهی شاهان صفویه از دودمان ترکان قزلباش به مذهب شیعه روی آورند اما کشور مصر سنی مذهب ماند . در عصر معاصر هم هر دو در یک طیفی حرکت کردند به طوری که مصر محمدعلی پاشا کبیر از اجداد ملک فواد و فاروق را داشت و سالیان بعد همتای او رضا شاه کبیر نیز برای ایران به پا خواست و هر دو برای کشورشان سازندگی کردند و همچنین در سالهای معاصر ملک فواد و همچنین رضا شاه هر دو برای رهایی از چنگ استعمار تلاش ورزیدند و در آن دوران رابطه ایران و مصر به دوران طلایی رساندیده شد به طوری که در سال 1317 شمسی ازدواج سیاسی بین شاهزاده محمدرضا پهلوی و ملکه فوزیه فرزند ملک فواد و خواهر ملک فاروق رخ داد و این ازدواج اگر چه چندان به طول نینجامید اما در نوبه خود یک نوع تقویت گر رابطه بین ایران و دربار مصر بود و حتی پس از جدایی دو زوج سلطنتی به دلایل شخصی از یکدیگر رابطه فی مابین همچنان برقرار بود و با روی کار آمدن ولیعهد محمدرضا پهلوی به تخت پادشاهی ایران و ملک فاروق به تخت پادشاهی مصر باز هم روابط به خوبی سپری میشد تا اینکه کودتای افسران آزاد مصر در سالهای 1952(1331) موجبات یک کودتای نظامی را بر علیه فاروق به انجام رسانید و سرانجام آن چیزی نبود جز تبعید پادشاه به فرانسه و روی کار آمدن ژنرال محمد نجیب بعنوان اولین رئیس جمهوری مصر و از افراد دست یک کودتا که بعدها جمال عبدالناصر ژنرال نجیب را برکنار و خود عنوان دومین رئیس جمهوری مصر را صاحب شد که در آن دوران به دلایلی که ذکر خواهد شد رابطه ایران با مصر به حالت تیرگی درآمد عواملی چون : حمایت عبدالناصر از مصدق در بهبوهه اختلاف بین شاه و مصدق در ایران – عضویت ایران در پیمان بغداد به نخست وزیری علا که عبدالناصر یکی از مخالفین این طرح بود چرا که خود را غیر متعهد به غربی ها میدانست – عبدالناصر با اینکه روحیه ملی گرایانه داشت اما کم کم محتاج به بلوک شرق گردید و این بر خلاف استراتژی دولت ایران بود چرا که ایران شوروی کمونیستی را یکی از دشمنان خود میدانست که با کمک حزب توده یک سازمان مخفیانه بر علیه نظام در ایران ایجاد کرده بودند – در جاهایی ذکر شده است که بعدها عبدالناصر یکی از بزرگان جامعه مستقل عرب و بعنوان یک پان عربیست خلیج فارس ایرانیان را خلیج ع ر ب نامیده بود اگر چه در این مورد فتنه گری های انگلیس دخیل بود و حتی خود محمدرضا شاه هم در مصاحبه خود با سلیم اللوزی به آن اشاره داشته است که تمامی آن موجبات تیرگی روابط دو کشور را فراهم کرد و اگر چه باز هم طیف مبارزاتی هر دو رهبر یکی بود چرا که محمدرضا شاه نیز هرگز تن به خواست فرمانبرداری از غربی ها را نمیداد و همواره در حال مبارزه با کمونیست شوروی بود و همچنین عرق ملی داشت و چندی پیش نفت ایران در دوران او ملی شده بود اما روحیه ضد غربی عبدالناصر به شدتی بود که روابط فی مابین هرگز بهبود پیدا نکرد و حتی در جنگ کانال سووز بین اعراب و اسراییل (1967) و همچنین جنگ شش روزه (1973) که عربها به شدت شکست و مصر هم زخم شدید برداشت حمایت ایران از اسراییل را به خود دعوت کرد و ایران هرگز حاضر نشد همپای اعراب فروش نفت خود را به غربی ها متوقف کند . پس از فوت عبدالناصر بر اثر سکته معاون و جانشین او محمد انورسادات بعنوان سومین رئیس جمهوری مصر این مقام را صاحب شد و او مردی مبارز – مسلمان معتقد نه افراطی و یک واقع گرا بود که هم به صلح جهانی و هم به کشور جنگ زده خود می اندیشید و از این رو توانست کمک های محمدرضا شاه را به خود جذب کند و شاه ایران در بسیاری از موارد همچون اتمام دعوی بین مصر و اسراییل و تشویق سادات به امضای قرارداد کمپ صلح دیوید و به رسمیت شناختن اسراییل کمک شایان توجه ای را کرد و از آن پس کانال سوئز که بعنوان منبع درآمد و کشتیرانی مصری ها شناخته میشد که سابق توسط عبدالناصر ملی اعلام شده بود در اختیار کامل مصری ها در آمد و اسراییل دیگر حق تخطی گری بر آنرا را پیدا نکرد و همچنین حمایت شاه از انورسادات در سالهای بعد در خصوص صحرای مصر که طبق آن شاه ایران با تضمین تامین نفت اسراییل تفافق کرد که اسراییل صحرای مصر را ترک کند و آن نیز در اختیار مصری ها قرار داده شد .
رابطه ایران و مصر در فوق روابط دیپلماتیک قرار داشت به طوری که شاه و سادات همدیگر را رفیق و دوست صمیمی و برادر یکدیگر میدانستند و در بسیاری از رزمایش های نظامی ارتش ایران انور سادات حضور داشت و همچنین ملکه جهان همسر سادات به همراه سادات به ایران می آمدند و همچنین شهبانو فرح و شاه ایران به مصر . سادات همیشه از شاه ایران بعنوان پشتیبان خود و دوست صمیمی یاد میکرد و در یکی از نطق های خود ساعاتی پس از مرگ شاه با گلویی پر از بغض چنین گفت که : او ( منظور محمدرضا شاه ) برای من یک دوست صمیمی بود او همپای من برای مصر بود .
امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران به انور سادات مرگ جمال عبدالناصر را تسلیت میگوید
دست دوستی هویدا و سادات بعنوان اولین جرقه رابطه دوستانه با مصر
در روزگاری که مسلمانی خدشه دار و مسلمانان مفت خوران روضه خوان شده اند فردی اسلام دوست به نام سادات یک شگفتی به نظر می آید و در حالی که در سال 1357 و 58 که عمامه به سران ایران را اشغال و به اسم اسلام و پیغمبرو  جانشین الله بیش از 400 نفر را بی گناه به جوخه دار فرستادند و وحشیانه به ترورهایی در خارج از ایران دست زدند که شاه ایران از این گزند در امان نبود فردی انسان بنام سادات تمامیت وجود خود را رو کرد و در روزهای تبعید شاه و آوارگی او که هیچکسی از ترس جانش از فتنه خمینی حق نداشتند از وی حمایت کند انور سادات تنها فردی بود که گفت خمینی یک دیوانه روانی است نه یک مسلمان . و او نه بعنوان یک سیاستمدار بلکه بعنوان یک دوست صمیمی و دیرینه که خود را مدیون آن میدانست شاه خسته و بیمار ایران زمین را به آغوش کشید و با بوسه بر گونه هایش امید دوباره به زندگی به او داد و شاید شاه ایران هم حتی ذره ای اطمینان نمیداد که سادات او را اینچنین مردانه بپذیرد . سادات در آخرین لحظه های شاه ایران که حالا از سوی یکسری انقلابی وابسته به بیگانه از وطن ترد شده بود در آغوش و خاک دوست خود آرام بود و بترین بیمارستان و پزشکان را از جمله داماد پزشک و نظامی خود را بر بالین شاه ایران خواست و با آنکه شاه ایران فردی مذهبی و مرگ را پذیرفته بود اما با این حال با آن بلایای جهانی که از زمین و آسمان بر او فروکش شده بود شاید در همان آرزوی مرگ راحت بود که این آرزو توسط سادات تحقق یافت و شاهنشاه ایران رسما از سادات تقاضا کرد که پس از مرگش در خاک مصر آرامیده شود و همچنین تقاضای یک مراسم کوچک . اما گواه بر آن بود که انور سادات مسلمان راستین و انسان بزرگ نه تنها از برای مرگ دوست صمیمی در شان یک شاهنشاه پارسی مراسم سوگوار برگزار کرد که میلیونها نفر از برای همراهی جسد بی جان شاهنشاه همراه شدند بلکه او از برای فوت شاه عزای عمومی اعلام کرد و جای هزاران تعجب داشت که در مملکتی که از برای مرگ شاهنشاه خود شادی به پا کرده بودند اما کمی آن طرف تر در کنار دریای مدیترانه سرزمینی بود که حاکم بزرگ او از برای شاهنشاه ایران گریست و مردم مصر به عزای عمومی دعوت شدند .
چندی بعد سادات نیز قربانی اسلامگرایان عمامه به سر شد و توسط فردی از شاگردان خمینی که حدس ها از حمایت خمینی از او میرود به نام خالد اسلامبولی و یارانش به مقام والای شهادت نائل گردید و یکسال پس از مرگ شاهنشاه ایران او نیز به سوی دوست صمیمی خود شتافت و هر دو در جوار هم بعنوان دو دوست خفته اند و تاریخ در مورد هر دو نیز به راستین قضاوت خواهد کرد که هر دو برای شکوفایی وطن و صلح جهانی کوشیدند .
سادات قربانی ایدئولوژی های ملی گرایانه و صلح طلبانه خود شد همچنان که شاه ایران چند سال قبل تر از آن قربانی حراست و حفاظت از نفت ایران در برابر شرکت های بزرگ نفتی انگلستان شده بود .
انور سادات هرگز تکرار نخواهد شد و جهان هستی روزی از بین خواهد رفت که تهی از وجود انور سادات ها باشد .
شاهنشاه و آخرین لحظات عمر
پرزیدنت سادات بر بالای تابوت محمدرضا شاه در کنار شهبانو فرح و چهار فرزند شاه

در ادامه اشاره دارم بر اشعار شاعر مبارز مسعود صدر در خصوص سادات و جوانمردی او :
زبام آسمان از این کشاکش / خبر بردند بر شاه مراکش
که شه را حال و روزش آنچنان است / نه جایش در زمین نه آسمان است
چو بشنید این سخن سلطان براشفت / به فریادی رسا بر خادمان گفت
همان یک شب که اینجا ماند بس نیست / بگوییدش که اندر خانه کس نیست
 
در این بلوا در این دار مکافات / پیامی میرسد از سوی سادات
ندارم ترسی از تهدید کارتر / ندارم وحشتی از مکر تاچر
بیا ای دوست ، خاک من سرایت / قدم بگذار ، چشمم زیر پایت
رفاقت گر چنین کردیم کردیم / به روز غم اگر کردیم مردیم
 
تا پیام از جانب انور گرفت / باز مرغ خسته بالش پر گرفت
باز شاهین مست در پرواز شد / باز هم غرق غرور و ناز شد
عاقبت با صد سلام و صد درود / آمدند اندر خاک آن کشور فرود
 
میهمان بیمار و بد احوال بود / سخت از این ماجرا بد حال بود
گاه تنها بود و گه بالا سرش / دست انور بود و گاهی همسرش
زان خدایان آریا مهر وجود / استخوانی بیشتر بر تن نبود
می فکند از خشم گه آن پادشاه / خسته بر آیینه عبرت نگاه
سخت میغرید کین تصویر چیست / این عقاب ناتوان پیر کیست
شعله را میدید بر بال و پرش / اشک را در دیده ی ناباورش
وارث شاهان و تاریخ کهن / این چنین میگفت گه با خود سخن
پادشاها دارم از ایران خبر / پیش مرگانت که میدادند سر
زنده باد و زنده باد و زنده باد / شاه ایران تا ابد پاینده باد
بودشان فریاد هر شام و پگاه / زنده باد و نعره ی جاوید شاه
در خیابان ها چه بلوا کرده اند / چوبه ی دارت محیا کرده اند
گر رسد بر خاک میهن پای ما / کس نبیدند سر به تن فردای ما
 
خیر مقدم ها و آن تکریم کو / پیش پای ما سر تعظیم کو
مرگ با تعظیم بر آن سو شد / شاه ایران را خوشامد گو شد

سادات آسوده بخواب که فرزندانت در خاک ایران بیدارند

با تشکر فراوان
سامان

۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

اگر آخوندی در ایران روزه باشد من گردنمو با گیوتین میزنم

در سالهای بعد از انقلاب که آخوندها به مفت خوری عادت کرده و از خرابه های فیضیه قم به مدارج بالا رسیده اند و شکم گنده کردند دور از ذهن است که خود واجبات دین که برایشان سود ندارد را اجرا کنند . آنها نماز میخوانند چرا که میبایست خودنمایی کنند و از برای نماز جماعت حقوق دریافت میکنند . قرآن میخوانند چون باز هم میبایست خودنمایی کنند تا این ملت همیشه در هراس از دین مبادا از خرافه های دینی رهایی پیدا کند . اما دور از انتظار است که امروزه ملایانی که یک ملت را زیر پاهای خود میدانند و به زندگی عیونی رسیده اند به خود گرسنگی بدهند که مثلا در جهان دیگر در دیدگاه خدا مسلمان معتقد باشند چرا که حتی خود میدانند حساب و کتابی در جهان دیگری وجود ندارد چون اگر واقعا به این اصل اعتقاد داشند هیچ گاه دزدی نمیکردند – هیچگاه خون بی گناه را نمیریختند – هیچگاه مردم آزاری نمیکردند و تمامی این خرافه های دینی که همگی ما با آن بزرگ شده ایم را تنها برای ما مردم عامی گفته اند تا خود از بی خردی مردم سود برند .
و همچنین میدانیم که آخوند جماعت بالخص بعد از انقلاب کمتر از 70 80 سال عمر نمیکند و این دلایلی دارد چون :
1 : آخوندها غذای خود را سر موقع و سر وقت و به آرامی میخورند .
2 : آنها به جای کفش از نعلین استفاده میکنند و همین امر سبب میشود تا نیازی نباشد برای بستن بند کفش خود دلا و خم شوند و کمر خود را آسیب برسانند .
3 : آنها سر وقت میخوابند و هیچ استرسی از برای فردای خود ندارند و با آرامش میخوابند .
4 : هیچ نگرانی از بابت حقوق ماهیانه خود ندارند و کار چندان سنگینی ندارند چرا که آخوندهای رده بالا حکومتی که خود دزد هستند و آخوندهای کوچک نیز با شرکت در سخنرانی های مساجد و خواندن نماز جماعت به راحتی حقوق ماهیانه دریافت میکنند و برخی هم با تدریس در حوزه .
5 : گر چه مردم حتی در خیابان از دیدن چهره یک آخوند نفرت دارند اما کماکان آنها در نظام اعتبار دارند و به راحتی کارهای خود را در جامعه و مراکز دولتی انجام میدهند و از نگرانی های روزمره بدور هستند .
6 : نگرانی برای کار و بار و خدمت سربازی پسران خود ندارند و همین امر از بروز استرس های روزمره که بیش از نیمی از ایرانیان با آن مواجه هستند خودداری میکند .
و ... .
و همین عوامل در زندگی آنها سبب شده که عمر درازی داشته باشند و جان سخت . بنابراین دور از انتظار است که یک آخوند به خود گرسنگی دهد و روزه بگیرد و من حاضر هستم اگر اینچنین است گردن خود را گیوتین بزنم چرا که به این امر واقف هستم .

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

محمدرضا شاه : جمال عبدالناصر می گفت خلیج فارس اما روزنامه تایمز نوشت خلیج عربی ( مصاحبه با سلیم اللوزی )



سلیم اللوزی : اعلیحضرتا مشکل بر سر نام خلیج فارس و عربی را چه کسی بوجود آورد ؟
شاهنشاه : انگلیسی ها . من بیست سال قبل برای اولین بار نام خلیج فارس را بنام خلیج عربی در روزنامه تایمز خواندم و فورا بازی را فهمیدم . دو سه سال بعد به گوش خود شنیدم که پرزیدنت عبدالناصر در یکی از سخنرانی هایش می گفت : از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس . وی نام خلیج فارس را بر زبان آورد زیرا این همان اسمی بود که در مدرسه یاد گرفته بود .

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

چرا آبادانی‌ها به لاف زنی‌ معروفند ؟!

شهر آبادان در زمان پادشاهان پهلوی به ویژه محمد رضا شاه به یکی‌ از شهرهای مدرن خاورمیانه تبدیل شده بود و یكسری امکانات داشت كه در هيچ جاي ايران و حتي خاورميانه وجود نداشت. از اين روي مردم آبادان وقتی براي بقیه مردم در شهرهاي ديگر ایران امكانات شهرشان را بازگو و تعریف می‌کردند، آنها باور نمی‌کردند و فکر می‌کردند دارند دروغ می‌گويندو لاف مي‌زنند!
در آن زمان فرودگاه بین مللی آبادان به اکثر نقاط جهان پرواز داشت و حتا شهروندان در هر ساعتی‌ می‌توانستند هواپیما خصوصی به هر نقطه از کشور اجاره‌ کنند

سینما تاج بزرگترین سینمای ایران و سومین در خاورمیانه بود که هماهنگ با سینماهای پاریس فیلم روز دنیا را اکران میکرد و در طول هفته به صورت برنامه ریزی شده فیلمهایی به چند زبان زنده دنیا اکران میشد

آبادان شهری بود طرح خودروهای مسافربر به صورت رایگان جهت رفاه مردمش در برخی‌ نقاط را داشت

۱.
اولین تراموا در ایران
۲. اولین خطوط اتوبوس رانی درون شهری
۳. اولین ایستگاه تلویزیون و رادیو پس از تهران
۴. اولين شبکه فاضلاب
۵. اولین پیتزافروشی در خاورمیانه (پیتزا مونتکارلو ایتالیایی)
۶. اولین تیم رسمی فوتبال باشگاهي
۷. اولین فرودگاه بین‌المللی
۸. اولین پیست موتور سواری ، ماشین سواری ، اسکواش ، گلف و سالن بیلیارد در ایران
۹. اولین شهری که خیابانهایش آسفالت شد
۱۰. اولین اداره‌ی راهنمایی ورانندگی
۱۱. اولین سینمای روباز و دومین سینمای سرپوشیده

12 بهترین آب شرب خاورمیانه

و از همه مهمتر اولين پالايشگاه نفت خاورميانه

حالا در مي يابيد كه لاف و دروغي در كار نبوده و هموطنان ما در واقع توهم لافزني نسبت به آباداني هاي خونگرم، مهربان و ميهمان نواز داشته و البته هنوز هم دارند!

۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه

کوروش کبیر و تسخیر بابل بدون خونریزی


تسخیر بابل


گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بنظر می آمد زیرا استحکام برج و باروهای این شهر مشهور آفاق بود . با وجود این کوروش قصد تسخیر آن را نمود و در بهار 539 ق.م لشگر ایران از دجله عبور کرد . در بابل بعد از بخت النصر که در 561 ق.م درگذشت در مدت شش سال سه نفر پادشاهی میکردند و در 555 روحانیون بابل تاجری را " نبونید " نام بر بخت نشاندند . ( نبونید نصر) . {1}
ولی اداره امور بطور کلی در دست فرزند " نبونید " بنام " بالتازار " بود که جوانی فعال و پر شور بود .
بابلیان در زمان " بخت النصر " با حمله با اورشلیم و به اسارت بردن یهودیان حدود هفتاد سال آنان را بعنوان برده و غلام نسل در نسل مورد آزار و اذیت قرار می دادند و پیامبران بزرگ قوم یهود همواره برای پیروان خویش نوید منجی بزرگ و آزادی بخش را می دادند . {2}
راجع به تسخیر بابل به دست کوروش روایت هایی هستند. یکی از هرودوت و مردم بنی اسرائیل است که در بابل در اسارت بودند و دیگری مبنی بر مدارکی است که از حفریات بابل و تحقیقات به دست آمده است . طبق نظریه اولی : پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با پارسی ها جنگ کرده شکست خورد و با عده زیادی از سپاهیان خود به بابل پناه برد . در این موقع ریاست قشون بابل به پسر پادشاه که " بلتشر " نام داشت محول شد . گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول میکشید زیرا بابلی ها در اراضی وسیعی که درون شهر بابل داشتند کشت و ذرع میکردند بنابراین به امر کوروش رود فرات را برگردانیدند و پس از آنکه در مجرای قدیم آب کم شد قشون ایران از آن راه وارد بابل گردید ( بسال 538 ق.م) ولیکن در شهر غارت و کشتاری نشد و کوروش با کمال مهربانی با اهالی رفتار نمود . {1}

بشنوید از وضعیت اردوگاه هخامنشیان :
بدستور کوروش کبیر لشگریان بتدریج معبری بزرگ درست کردند و در آن شب تاریخی با پی ریزی قبلی و فعالیت های شبانه آنرا بر رودخانه فرات قرار دادند و نیمه های شب جشن با پائین آمدن سطح آب رود فرات سربازان ویژه از آب گذشتند و بدون درگیری بزرگ و تنها مجادله با نگهبانان درب اصلی آن را بر روی کوروش کبیر و سپاهیانش گشودند .
مردم در حال جشن و پایکوبی در بازار و خیابان بودند که گوش به گوش خبر رسید که بابل سقوط کرد . {3}
پس از آن " گئوبروو " سردار کوروش بدون جنگ از طرف جنوب داخل بابل شد و پادشاه بابل تسلیم گردید . شاه در معبد بزرگ بابل موافق مراسم مذهبی بابلی ها تاجگذاری کرد و احترام زیاد به مذهب و معتقدات اهالی نمود .
کوروش نسبت به ملت بنی اسرائیل که از زمان " بخت النصر " در اسارت بابل بودند مهربانی و رافت مخصوصی ابراز نمود . ظروف طلا و نقره که " بخت النصر " از بیت المقدس آورده بودند به آنها رد کرد و اجازه داد به فلسطین مراجعه کرده در بیت المقدس معابد قدیم را که آسوری ها خراب کرده بودند تعمیر نمایند و معبد جدید بنا کنند . بنابراین اجازه چهل و دو هزار نفر اسرائیلی با هفت هزار نفر غلام و کنیز به طرف فلسطین رفته به تجدید بیت المقدس پرداختند . ولیکن بزودی اختلاف شدید بین مردمی که در فلسطین مانده و آنهایی که به بابل آمده بودند پدید آمد و کوروش مقتضی دید ساختن معبد جدید را موقتا موقوف بدارد با وجود این اسز سخنان پیغمبران بنی اسرائیل پیداست که احترام این ملت نسبت به کوروش فوق العاده بوده است . کوروش در بابل برای جذب قلوب بابلی ها بیانه ای داده که عین آن در حفریات بابل به دست آمده و اکنون معروف به استوانه کوروش است .
شاه در بیانیه خود را خادم " مرداخ "  (مردوک) رب النوع بزرگ بابلی ها خوانده میگوید بعد از آوردن مجسمه خداهای " اور " به بابل مردوک او را برگزید . او دست کوروش پادشاه انشان را گرفت – او اسم او را را برای سلطنت تمام عالم  برد – به اسم او را طلبید . بعد شاه مزبور گوید : وقتی که من در میان سکونت و آرامش به " تین تیر " وارد شدم با فریادهای شادی و سرور مردم به قصر پادشاهی در آمدم بر تخت سلطنت نشستم . {4}

منابع :
{1} : کتاب – تاریخ ایران – قبل از اسلام / حسن پیرنیا (مشیرالدوله) / ص 81
{2} : مجموعه هشت جلدی شاهان هخامنشی – رعنا خزاعی/ جلد اول-کوروش کبیر / ص 36
{3} : همان (2) – ص 41
{4} : همان (1) – ص 82 – 83


پی نوشت :
1 – چنانچه مورخین نوشته اند ارتفاع دیوار شهر بابل هشتاد ذرع و قطر آن بیست و پنج ذرع بود . این دیوار یکصد و پنجاه برج داشت و دروازه های آن از برنز (امتزاج مس و قلع و روی) بوده است .
2 – " تین تیر " در سطر آخر منظور بابل است .

۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

من نظام پادشاهی میخوام به دلیل اینکه : ...

من نظام پادشاهی میخوام به دلیل اینکه : ...
در دوران شاهنشاهی هخامنشیان اولین منشور حقوق بشر توسط کوروش بزرگ تدوین و به اسم ایران ثبت شد – داریوش بزرگ کانال سوئز را کشف کرد که امروز مردمان مصر درآمد خود از آنرا مدیون پادشاه ما هستند .
در دوران شاهنشاهی ساسانیان اولین دانشگاه ایران بنام جندی شاپور به دستور خسرو پرویز ساخته شد .
در دوران شاهنشاهی صفویان ایران بعنوان قطب اصلی جذب توریسم در آسیا شناخته شد و در دوران شاه عباس ایران ابر قدرت منطقه محسوب میشد .
در دوران شاهنشاهی افشاریه اقتصاد ایران ثبات پیدا کرد و قدرت ایران فزونی یافت و کمترین افتخار نادرشاه بزرگ آن بود که در لشکر کشی اش به هندوستان ثروت سالها زحمت اندوخته حاکمان هندو را در مدت کوتاهی به ایران عطا کرد .
در دوران شاهنشاهی زندیه ایران به دموکرات ترین دوران تاریخی خود پس از اسلام دست پیدا کرد و کریم خان پادشاهی که خود را وکیل و نماینده مردم مینامید و به آن نیز عمل میکرد .
در دوران شاهنشاهی پهلوی رضا شاه ایران را از تجزیه نجات داد – رضا شاه اولین ارتش نوین ایران را بنا نهاد – رضا شاه مردمان کشورم را با سواد کرد – محمدرضا شاه کشورم را در برابر جهانیان یک ابرقدرت منطقه ساخت – محمدرضا شاه پاسپورت ایرانی را اعتبار بخشید – محمدرضا شاه سه جزیره از دست رفته ی ایران را به کشورم باز پس داد – محمدرضا شاه بهداشت و تحصیل رایگان داد – محمدرضا شاه به مادرم اجازه داد هر طور که میخواهد لباس بپوشد – محمدرضا شاه به پدرم اجازه داد که هر چیز میخواد بنوشد – محمدرضا شاه اجازه داد تا خواهرم هر طور میخواد به دانشگاه برود و ترسی از برخورد با او نداشته باشد .
و ... .
من که از پادشاهی در کشورم دل خوش دیدم تا جمهوری !!
بدون تردید اگر جمهوری برای اداره ی یک مملکت مفید بود کوروش بزرگ در دوران حاکمیتش آنرا مطرح مینمود همانطور که 2500 سال پیش وی دم از حقوق بشری زد که امروز حرف اصلی جهانیان است .

۱۳۹۱ تیر ۱۹, دوشنبه

نادرشاه بزرگ و پیر مرد ...



روزی در جنگ با سپاهیان هند؛ نادرشاه چشمش به سرباز پیری در میان لشکریانش افتاد که با ریش سفید همچون شیر می جنگید. نادر شاه این پیرمرد را فراخواند و از او پرسید: بگو ببینم سیزده سال پیش مگر تو در اصفهان نبودی که دشمنان توانستند اصفهان را بگیرند؟
پیرمرد جواب داد:
آن روز من در اصفهان بودم؛ اما تو نبودی.

منبع : کتاب پاسخ به تاریخ نوشته محمدرضا پهلوی

ای ملتی که در بلوای 15 خرداد همراه مصطفی خمینی شدید آیا از خود پرسیدید که ساواک چرا خمینی را بازداشت کرد ؟

همیشه در این افکار خود به سر میبرم و در آن درجا میزنم که پادشاه ایران زمین محمدرضا شاه عجب اعصاب فولادین داشته که توانست در بین ملت متعصب و دیر فهم ایران راه کارهای خود را پیش ببرد .
بلوای 15 خرداد . آیا آن زمان که مصطفی خمینی در صحن حرم معصومه در قم ایستاد و فریاد زد که مردم خمینی را دستگیر کردند و مردم هم پشت او قد علم کردند و تا تهران دویدند که مبادا خمینی جایش راحت نباشد آیا از خود پرسش کردند که خمینی را چرا بازداشت کردند ؟ آیا از خود پرسیدند که دلیل ساواک برای بازداشت خمینی چه بود ؟
نگاهی مختصر به بلوای 15 خرداد 1342 :
اردیبهشت ماه سال 1343 خورشیدی با تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا در زمان محمد رضا شاه «حق شرکت بانوان در انتخابات» قانونی می گردد.دکتر الموتی در مورد رخدادهای 15خرداد چنیین می گوید:
از روزی کـه دولـت علـم روی کـارآمـد (28تیرماه1341) محمد رضا شـاه که از آغاز پادشاهی می خـواسـت برنامـه هایی را در جهت اصلاحات عمومی اجراکند؛ فرصـت یافت تابا اغتنام فرصـت آنهارایکی پس ازدیـگری بمرحله اجرابگذارد.
 نخستین اقدام دولت علم این بود که تصویب نـامه ای ازهیئـت دولت گـذشـت که برای انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتـی؛ زنـان حق شـرکت درانتخابات راداشـته باشـند و منتخبین نیزدربرابر (کتاب آسمانی) سوگند یـاد کننـد. ایـن امر موجـب شـد که تلگراف هایی بحضـور شـاه و دولت در مخالفـت بااین تصویـب نامه مخابـره گـردد. از جمله تلگراف آقای خمینی حضـور شاه بود کـه نخستیـن تلگراف با عنـوان (حضـورمبـارک اعلیحضـرت همایـونـی) و با امضای (الداعی روح الله الموسوی الخمینی) بود که متذکر شـد (دولت شرط اسلام را در رای دهندگان و منتخبیـن ذکر نکـرده وبه زنهـا حق رای داده وایـن امرموجـب نگرانی علما و مسلمین شـده؛ تقاضـای حـذف تصـویـبنامه را دارد).
شـاه به تلگراف مزبور پاسـخ می دهد با عنوان (حجت الاسلام آقای خمینی) ویادآورمی شود کـه (ما بیش از هر کس در حفظ  شعایر مذهبی کوشا هستیم وتلگراف برای دولت فرستاده شـد. ضمنـا" توجـه شما را به وضعیـت دنیا و زمانـه جلب می کنـم.) آقای خمیـنی دومین تلـگراف رابـرای شـاه می فرسـتد و تقاضـا می کنـد (دولت راموظف فرمائیـد که از قانون اساسی که ضـامـن اساس ملیـت و سلطنـت است تبعیت نماید)  بـازهم پاسـخ شاه فقیـد نظیـر پاسـخ قبلـی بود؛ کـه سـومیـن تلگـراف آقای خمینی می رسـد مبنی برایـنکه (آقای علـم تخلـف خود را از قانـون اساسـی اعلام و با تبـدیل قسـم به قـرآن مجید؛ می خواهد قرآن را از رسـمیت انداختـه و اوسـتا و انجیـل و بعضـی کتب ضالـه راجای آن قراردهـد.)
 ضمنـا" در تاریـخ 15 آبـان1341 آقای خمیـنی تلگـراف تندی به علـم نخسـت وزیرمی فرستد. همیـن جریانات و اعتراضـات سایـر روحانیـون موجب شـد که بدسـتور شـاه اجـرای تصویـب نامه متوقـف گردیـد و آقای علـم اعلام می کنـد که (مقررات انجمن های ایالتـی وولایـتی اجرانمی ـگردد) که این اقـدام موجـب تشکر آقای خمینی  و سایر روحانیون می گردد و تا مـدتی دیـگر از تظـاهرات و تلگـراف آنـان خبری نبـود.
بـا ابتـکار دکتر ارسـنجانی روز 19 دی ماه 1341 کنگـره دهقانـان در تالار محمد رضا شـاه پهلوی با حضـور 4200 کشـاورز تشکیـل می گـردد که در ایـن کنگـره شـاه ضمن نطـق انقلابـی اصـول ششـگانـه زیـر را اعـلام می دارد:
1- اصـلاحات ارضـی
2 - ملـی کردن جنـگها
 3- فـروش سهام کارخانه های دولتی
 4- سـهیم شـدن کارگـران در سـود کارخانـجات
5 - ایـجادسـپاه دانـش
6 – اصلاح قـانـون انتخـابـات.
 از ایـنجا بـود که دامنـه نبـرد پنهانـی روحانیـون و مالکین و مخالفین رژیم ازیک طرف و طرفـداران سلطنـت و انقلاب سـفید از سـوی دیـگر درگـرفت و شـاه اعلام کرد کـه بـرای تصـویب اصـول ششـگانه بـه (رفراندم) خـواهد پـرداخـت.
کلمـه (رفراندم) مخالفیـن زیادی یـافت. در بعضـی از نقـاط کشـور مخصوصـا" مناطق مـذهبی تظـاهراتی علیـه رفراندم شد و شـعار می دادند (ما پیروقرآنیم؛ رفراندم نمی خواهیم)
 درهمیـن جریانـات بود که روز 8  اسفنـدماه 1341 یک کنگـره اقتصادی درکاخ سـنا تشـکیل شـد و شـاه ضمن نطقـی اعلام کـرد:"که از امـروز در ایران به زنان حق انتخـاب کـردن و انتخاب شـدن داده می شـود تا این آخریـن ننـگ اجتماعی ما برطرف شـده وزنجیـر تحقیـر و اسارت از گـردن زنـان ایران برداشـته شـود"
 روز بعـد زنـان به کـاخ مـرمر بـرای تشکر می روند و شـاه می گوید: «دیگر بانوان ما در ردیـف محجـوریـن و دیوانـگان نیسـتند ومی توانند دوشـادوش برادران خـود در کـارهای مملکـت سـهیم و شـریک باشــند.»
 ایـن اقدامات آخـوندهای مخالـف را بشـدت تحریـک کرده و تظاهراتی کردنـد کـه شـاه طـی نطقهائـی گفت: «اتحـاد نا مقدس سـرخ و سیاه مانع انجـام کـارهای اصـلاحی اسـت. ولـی این کارها انجـام می گردد و عقب نشیـنی مـورد نـدارد.»
 خـرداد مـاه سال 1342 مصـادف بود با مـاه محـرم و شـب  15 خرداد که با عاشـورا مصادف شـده بـود؛ آقای خمینی درقـم به منبـر رفته و بشدت به دولـت و رژیم حمله کرد کـه طبـق دسـتور دولت در نیـمه های شـب ماموریـن انتظامی درقم بخانه آقای خمینی ریختـه و او را دستگیر کرده به تهران می آورنـد و درپادگان نظامی قصر بازداشت می کنند.
صبــح زود سـید مصطفی خمیـنی به حـرم حضرت معصومه می رود و مـردم را از واقعـه دستگیری پدرش آگاه می کنـد و به روحانیـون مقیـم قـم خبر می دهد و در نتیجه روز 15خـرداد تظاهـرات دامنـه داری درتهـران و قـم و مشـهد و سایرنقاط می شـود چـون ایـام محرم و عاشـورا بـود و معمـولا" اجتماعـات مذهبـی فراوان در همه جا وجـود داشـت؛ طـرفـداران خمیـنی مردم را واداشتند که به تظاهرکنندگان بپیوندنـد و درنتیـجه تظـاهرات مـذهبی منجـر به تظاهـرات سیاسـی شـد.(دکتر الموتی)
روزنامه کیهان در روز دوشنبه 16/7/41 نوشت:
«طبق لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده، به زنان حق راى داده شد.»
به گفته آقاى دوانى، البتّه در آن تصویبنامه:1- قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته بودند .
2-به جاى قسم خوردن منتخَبین به قرآن مجید، کلمه کتاب آسمانى گذاشته شده بود.
3-به جاى کلمه ذکور «از شرایط منتخبین»،کلمه باسواد گذاشته شده بود که اعّم از ذکور و اناث مى‏باشد.

و .... .
ای زنانی که همرزم مصطفی خمینی شدید و تا تهران از برای آزادی خمینی دویدید . کاری کردید که دولت ناچار به عقب نشینی شد آیا تحقیق کردید که خمینی در بلوای 15 خرداد به دلایلی چون : مخالف با از بین بردن نظام ارباب رعیتی در روستاها و اصلاحات ارضی – مخالفت با حق رای برای زنان بازداشت شد ؟
آیا با خود فکر نکردید که وقتی حزب توده با ملایان دست به یکی شدند هدفشان سدی برای عدم پیشرفت کشور بود ؟
آیا با خود فکر نکردید که ملایان دستشان با فئودالیسم ها در یک کاسه است ؟
آیا با خود فکر نکردید این شاه کشور است که به شما آزادی مدنی میدهد و آن خمینی است که سد راه او شده است ؟
و هزاران هزار دیگر .

از ماست که بر ماست .

۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

دستاورد انقلاب آن بود که از طریق رابطه فردی بیسواد از دهات های دور افتاده بیاید تهران و بشود سفیر و به ناموس مردم تعارض جنسی کند

بعد از گذشت سی و سه سال دستخوش این انقلاب چه بود ؟ پدران و مادرانی که حتی ننگ دارند بگویند ما هم در این انقلاب سهمی داشتیم . بلی همان انقلابی که دستاویزش سفیرانی شدند که همگی با یک ساک از شهرستانهای دور وارد تهران شدند و با پاچه خواری و گرفتن اسلحه در مقابل چشمان بسته نادر جهانبانی ها – تیمسار مهدی رحیمی ها – حبیب القاییان و و و امروز یکی از ارکان اصلی نظام و پست های مهم حکومتی را اداره میکنند و دوستان و آشنایان خود را به این راه دعوت مینمایند و بدون اینکه درسی بخوانند مدرک دکتری هم گرفتند و بدون اینکه زحمتی بکشند به ریاست ها رسیدند ... و امروز امثال او سفیران جمهوری ننگین اسلامی در فرانکفروت و برزیل هستند که به نمایندگی از یک جامعه متمدن – به نمایندگی از فرزندان کوروش کبیر به دختر بچه 10 ساله تعرض جنسی میکنند .
جوانانی ساده که به زور خمینی دجال با سن و سال پایین به جبهه های جنگ رفتند و سینه های خودشان را در یک جنگ تحمیلی برای حفظ خاک این کشور پاره کردند و سالهاست زیر خروارها خاک خفته اند تا این کشور بتواند در آرامش مسیر ترقی را طی کند اما دریغ از آنکه پفیوزان عرب تبار جمهوری اسلامی بتوانند در قلب اروپا به یک دختر بچه آزار جنسی برسانند شاید کاری که حتی امروز در کشوری با فرهنگ عقب مانده مثل افغانستان نتوانیم مشاهده کنیم .
ننگ بر تو ای خامنه ای ننگ که در دوران حیاتت جز تفو و لعنت چیزی عایتت نیست وای به روزی که به درک واصل شی . و در چنین شرایطی است که آن روحیه فاشیستی جمهوری اسلامی گل میکند و از انجا که جمهوری اسلامی و ارکان آن یک باند مافیایی هستند که از طریق ازدواج ها به یک زنجیره متصل شده اند سخنگوی وزارت امور خارجه باز هم ننگین جمهوری اسلامی نه تنها کوچکترین اظهار پشیمانی نسبت به حرکت غیر انسانی دیپلمات خود بروز نمیکند بلکه با صراحت تمام از کار او حمایت میکنند و باز هم با استتناد به قوانین قرآنشان میگویند که آن دختر بچه 10 سال داشته و حلال است !
مملکت جالبیست و در عین حال مضحک و خنده دار که یک دیوانه ی روان پریش و عقده ای که نمیداند سیاست و نماینده سیاسی یعنی چه ؟ میشود سفیر یک کشور متمدن و پهناور و مهندسان و متخصصان آن دربدر به دنبال کار هستند و کارگران زحمت کش آن ماه ها حقوق نمیگیرند و اخراج میشوند ... .

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

دست مریزاد شاهزاده که راهت آنقدر درست و هدفت آنقدر ملی بود که دیگر طاقت مخالفانت به سر آمده

حملات شدید از جناح های مختلف به شاهزاده رضا پهلوی هر روز بیشتر میشود و میتوان به صراحت گفت اما اینها یا از عوامل نفوذی رژیم جمهوری اسلامی هستند که 99 درصد وابسته و مواجب گیر و 1 درصد هم میتوان گفت از روی اعتقادات باز هم از روی کم آگاهی به این نظام هستند و گروه بعدی بجای مانده های زباله دانی کمونیسم هستند که یا یکی از اعضای خانواده خود را در دوران پهلوی از دست داده اند و یا هنوز هم بر ایده ی کمونیستی خود جان میدهند و به شعار " فقط کمونیست مرگ بر ایران " هنوز پا فشاری میکنند و گروه بعدی به قول استاد مجتهدزاده شیاطین مصدق پرست هستند که هنوز در 28 مرداد مانده اند و افسوس میخورند که چرا دکتر مصدق کوروش قرن بیستم !! نتوانست ایران را به عرش اعلا بفرستد ( البته با اجازه برادر استالین ) . و از همه پر آوازه تر اصلاح طلبانی هستند که دغدغه جامعه امروز ایران را احمدی نژاد میدانند و احمدی نژادی که کوچکترین قدرت تصمیم گیری حتی برای سیاست خارجی دولت خود ندارد و در آرزوی بازگشت به عصر با شکوه خمینی هستند همان عصری که هزاران جوان و پیر به جوخه دار فرستاده شدند ... .
امروز کمتر کسی از فعالیت های شاهزاده بی خبر است . از اقامه دعوی او از جنایات خامنه ای به دادگاه بین المللی تا حمایت او از پناهندگان سیاسی و شرکت در محفل های دوستانه سیاسی و زنده نگه داشتن اپوزیسیون مخالف . و اما همین تفاسیر برای کوباندن شاهزاده از سوی جناح های ذکر شده کافی است و همین که شاهزاده رضا پهلوی خواستار سقوط رژیم جمهوری اسلامی و خواستار تحقق یک سکولاریسم دموکرات است میتواند علل کافی مبنی بر خشونت اصلاح طلبان را جفت و جور کند و امروز کار آنها بجایی رسیده که از کوچکترین صحبت های شاهزاده رضا پهلوی یک مقاله مینویسند و شدیدترین حملات را به او متحمل میشوند و خوشبختانه پاسخ هم میگیرند ... برای مثال در مصاحبه رادیو فردا با شاهزاده ایشون در خصوص خرج زندگی خود گفتند که هزینه زندگی خود را از مادرشان شهبانو فرح دریافت میکنند و قسمتی دیگر آنرا طرفداران و مبارزین سیاسی پرداخت میکنند تا وی برای پیمودن راه مبارزاتی مشغله معیشتی نداشته باشد و در همان روز بسیاری از همین اصلاح طلبان رزیم در سایت های خود لینک اخبار دادند که رضا پهلوی پولش رو از مامانم میگیره و کلی هم پیاز داغش را زیاد کردند ! یا جدیدا به وسیله فوتوشاپ عکس شاهزاده را تغییر شکل میدهند به جهت تمسخر ! یا جدیدا صحبت های شاهزاده را تحریف میکنند به طوریکه شاهزاده میگوید اسوه و الگوی مبارزاتی من ماهتما گاندی است و میخواهم به مانند او راه آزادی را بپیمایم و همان روز همین اصلاح طلبان و جناح ها ذکر شده در بالا لینک میدهند که رضا پهلوی گفته است که من خود گاندی هستم !!
و هزاران و هزار مورد دیگر اما غرض از این مقاله تبریکی است به شاهزاده رضا پهلوی و دست مریزاد به او که از بین اپوزیسیون مخالف انقدر فعال بود و واقعا برای ایده های خودش پافشاری میکرد و اهدافش چیزی جز پایندگی ایران نیست توانست سبب خشم مدافعین به اصطلاح مخالف نظام شود و این یعنی یک پیروزی برای شاهزاده و اینکه او راهش را درست پیموده چرا که از بسیاری از بزرگان نقل شده اگر میخواهی که بدانی چقدر بزرگ و معروف شده ای ببین چقدر منتقد داری و خوشحال هستم از اینکه شاهزاده توانسته یک دیوار سهول عبوری باشد برای کسانی که هنوز هم دست بوس خامنه ای و آن شبح ایدئولوژی های استالین و لنین هستند و هنوز هم در کربلای 28 مرداد مانده اند باشد .
شاهزاده راهت مستدام و جانت سلامت

۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

عکس / کارنامه تحصیلات ابتدایی شاهزاده رضا پهلوی نشانی از عدم وجود فساد در دستگاه آموزش و پرورش پهلوی



نگاهی به معدل این کارنامه که متعقل به دوران تحصیلات ابتدایی شاهزاده رضا پهلوی است بیندازید ...
معدل 18 و بدون هیچ گونه ارفاق و پارتی بازی . در صورتی که حتی شاید در ذهن هم نگنجد که یک شاهزاده به مانند دیگر بچه ها به مدرسه میرفت در صورتی که میتوانستند معملمان خصوصی را به بالین او بیاورند .
و معدل او بدون در نظر گرفتن هیچ گونه موقعیت اجتماعی او ثبت شده است و آیا نمیتوان این را عدم وجود فساد در دستگاه آموزش و پرورش آن دوران دانست ؟
به طوری که امروز حتی سوالات امتحانات نهایی را به فروش دانش آموزان میرسانند و در برخی مدارس به والدین دانش آموزان پیشنهاد رشوه و قبولی فرزندان را میدهند ...