۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

در وصف انور سادات بزرگمرد تاریخ مصر و انسانی که تکرار نخواهد شد

در صفحات تاریخ گروهی از حاکمان به نیکی یاد میشوند که یادکردن از آنها در گرو دو اصل خدمت و انسانیت است که شمول آنها در تاریخ پر فراز و نشیب ایران بسیار است و از این رو میتوان به پادشاهان هخامنشی اشاره کرد یا همچنین نادرشاه و کریم خان زند و رضا شاه که همگی دین خود را به بشریت ادا کردند . اما امروز بحث بر سر یکی از حاکمان دوست و برادر ما ایرانیان است کسی که شاید امروز به دلیل کم رنگ کردن شخصیت او از سوی اسلامیست های حکام بر ایران همگان او را نشناسند اما بدون تردید بسیاری با آن آشنا هستیم و نه تنها در کشور خود مصر بلکه در ایران و جهان نیز به نیکی از او یاد میشود و او کسی نیست جز پرزیدنت " محمد انور سادات " بزرگمرد تاریخ مصر و مسلمانی راستین .
قبل از باز کردن بحث و شروع به گفتمان نگاهی داریم به مختصر تاریخچه معاصر روابط ایران و مصر . همانطور که معلوم است ایران و مصر در بسیاری از موارد خصوصیات یکسانی دارند من جمله اینکه هر دو ملل از تاریخچه کهن و با عمر پادشاهی بیش از 2500 سال که هر دو از نخستین ساکنین جهان هستی محسوب میشوند اگر چه هر دو از تو نژاد متفاوت اما همتای هم راه ترقی را طی نمودند و هر دو توسط قوم اعراب مورد حمله قرار گرفتند و هم ایران و هم مصر مسلمان شدند با این تفاوت که در قرن 14 ایران با پادشاهی شاهان صفویه از دودمان ترکان قزلباش به مذهب شیعه روی آورند اما کشور مصر سنی مذهب ماند . در عصر معاصر هم هر دو در یک طیفی حرکت کردند به طوری که مصر محمدعلی پاشا کبیر از اجداد ملک فواد و فاروق را داشت و سالیان بعد همتای او رضا شاه کبیر نیز برای ایران به پا خواست و هر دو برای کشورشان سازندگی کردند و همچنین در سالهای معاصر ملک فواد و همچنین رضا شاه هر دو برای رهایی از چنگ استعمار تلاش ورزیدند و در آن دوران رابطه ایران و مصر به دوران طلایی رساندیده شد به طوری که در سال 1317 شمسی ازدواج سیاسی بین شاهزاده محمدرضا پهلوی و ملکه فوزیه فرزند ملک فواد و خواهر ملک فاروق رخ داد و این ازدواج اگر چه چندان به طول نینجامید اما در نوبه خود یک نوع تقویت گر رابطه بین ایران و دربار مصر بود و حتی پس از جدایی دو زوج سلطنتی به دلایل شخصی از یکدیگر رابطه فی مابین همچنان برقرار بود و با روی کار آمدن ولیعهد محمدرضا پهلوی به تخت پادشاهی ایران و ملک فاروق به تخت پادشاهی مصر باز هم روابط به خوبی سپری میشد تا اینکه کودتای افسران آزاد مصر در سالهای 1952(1331) موجبات یک کودتای نظامی را بر علیه فاروق به انجام رسانید و سرانجام آن چیزی نبود جز تبعید پادشاه به فرانسه و روی کار آمدن ژنرال محمد نجیب بعنوان اولین رئیس جمهوری مصر و از افراد دست یک کودتا که بعدها جمال عبدالناصر ژنرال نجیب را برکنار و خود عنوان دومین رئیس جمهوری مصر را صاحب شد که در آن دوران به دلایلی که ذکر خواهد شد رابطه ایران با مصر به حالت تیرگی درآمد عواملی چون : حمایت عبدالناصر از مصدق در بهبوهه اختلاف بین شاه و مصدق در ایران – عضویت ایران در پیمان بغداد به نخست وزیری علا که عبدالناصر یکی از مخالفین این طرح بود چرا که خود را غیر متعهد به غربی ها میدانست – عبدالناصر با اینکه روحیه ملی گرایانه داشت اما کم کم محتاج به بلوک شرق گردید و این بر خلاف استراتژی دولت ایران بود چرا که ایران شوروی کمونیستی را یکی از دشمنان خود میدانست که با کمک حزب توده یک سازمان مخفیانه بر علیه نظام در ایران ایجاد کرده بودند – در جاهایی ذکر شده است که بعدها عبدالناصر یکی از بزرگان جامعه مستقل عرب و بعنوان یک پان عربیست خلیج فارس ایرانیان را خلیج ع ر ب نامیده بود اگر چه در این مورد فتنه گری های انگلیس دخیل بود و حتی خود محمدرضا شاه هم در مصاحبه خود با سلیم اللوزی به آن اشاره داشته است که تمامی آن موجبات تیرگی روابط دو کشور را فراهم کرد و اگر چه باز هم طیف مبارزاتی هر دو رهبر یکی بود چرا که محمدرضا شاه نیز هرگز تن به خواست فرمانبرداری از غربی ها را نمیداد و همواره در حال مبارزه با کمونیست شوروی بود و همچنین عرق ملی داشت و چندی پیش نفت ایران در دوران او ملی شده بود اما روحیه ضد غربی عبدالناصر به شدتی بود که روابط فی مابین هرگز بهبود پیدا نکرد و حتی در جنگ کانال سووز بین اعراب و اسراییل (1967) و همچنین جنگ شش روزه (1973) که عربها به شدت شکست و مصر هم زخم شدید برداشت حمایت ایران از اسراییل را به خود دعوت کرد و ایران هرگز حاضر نشد همپای اعراب فروش نفت خود را به غربی ها متوقف کند . پس از فوت عبدالناصر بر اثر سکته معاون و جانشین او محمد انورسادات بعنوان سومین رئیس جمهوری مصر این مقام را صاحب شد و او مردی مبارز – مسلمان معتقد نه افراطی و یک واقع گرا بود که هم به صلح جهانی و هم به کشور جنگ زده خود می اندیشید و از این رو توانست کمک های محمدرضا شاه را به خود جذب کند و شاه ایران در بسیاری از موارد همچون اتمام دعوی بین مصر و اسراییل و تشویق سادات به امضای قرارداد کمپ صلح دیوید و به رسمیت شناختن اسراییل کمک شایان توجه ای را کرد و از آن پس کانال سوئز که بعنوان منبع درآمد و کشتیرانی مصری ها شناخته میشد که سابق توسط عبدالناصر ملی اعلام شده بود در اختیار کامل مصری ها در آمد و اسراییل دیگر حق تخطی گری بر آنرا را پیدا نکرد و همچنین حمایت شاه از انورسادات در سالهای بعد در خصوص صحرای مصر که طبق آن شاه ایران با تضمین تامین نفت اسراییل تفافق کرد که اسراییل صحرای مصر را ترک کند و آن نیز در اختیار مصری ها قرار داده شد .
رابطه ایران و مصر در فوق روابط دیپلماتیک قرار داشت به طوری که شاه و سادات همدیگر را رفیق و دوست صمیمی و برادر یکدیگر میدانستند و در بسیاری از رزمایش های نظامی ارتش ایران انور سادات حضور داشت و همچنین ملکه جهان همسر سادات به همراه سادات به ایران می آمدند و همچنین شهبانو فرح و شاه ایران به مصر . سادات همیشه از شاه ایران بعنوان پشتیبان خود و دوست صمیمی یاد میکرد و در یکی از نطق های خود ساعاتی پس از مرگ شاه با گلویی پر از بغض چنین گفت که : او ( منظور محمدرضا شاه ) برای من یک دوست صمیمی بود او همپای من برای مصر بود .
امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران به انور سادات مرگ جمال عبدالناصر را تسلیت میگوید
دست دوستی هویدا و سادات بعنوان اولین جرقه رابطه دوستانه با مصر
در روزگاری که مسلمانی خدشه دار و مسلمانان مفت خوران روضه خوان شده اند فردی اسلام دوست به نام سادات یک شگفتی به نظر می آید و در حالی که در سال 1357 و 58 که عمامه به سران ایران را اشغال و به اسم اسلام و پیغمبرو  جانشین الله بیش از 400 نفر را بی گناه به جوخه دار فرستادند و وحشیانه به ترورهایی در خارج از ایران دست زدند که شاه ایران از این گزند در امان نبود فردی انسان بنام سادات تمامیت وجود خود را رو کرد و در روزهای تبعید شاه و آوارگی او که هیچکسی از ترس جانش از فتنه خمینی حق نداشتند از وی حمایت کند انور سادات تنها فردی بود که گفت خمینی یک دیوانه روانی است نه یک مسلمان . و او نه بعنوان یک سیاستمدار بلکه بعنوان یک دوست صمیمی و دیرینه که خود را مدیون آن میدانست شاه خسته و بیمار ایران زمین را به آغوش کشید و با بوسه بر گونه هایش امید دوباره به زندگی به او داد و شاید شاه ایران هم حتی ذره ای اطمینان نمیداد که سادات او را اینچنین مردانه بپذیرد . سادات در آخرین لحظه های شاه ایران که حالا از سوی یکسری انقلابی وابسته به بیگانه از وطن ترد شده بود در آغوش و خاک دوست خود آرام بود و بترین بیمارستان و پزشکان را از جمله داماد پزشک و نظامی خود را بر بالین شاه ایران خواست و با آنکه شاه ایران فردی مذهبی و مرگ را پذیرفته بود اما با این حال با آن بلایای جهانی که از زمین و آسمان بر او فروکش شده بود شاید در همان آرزوی مرگ راحت بود که این آرزو توسط سادات تحقق یافت و شاهنشاه ایران رسما از سادات تقاضا کرد که پس از مرگش در خاک مصر آرامیده شود و همچنین تقاضای یک مراسم کوچک . اما گواه بر آن بود که انور سادات مسلمان راستین و انسان بزرگ نه تنها از برای مرگ دوست صمیمی در شان یک شاهنشاه پارسی مراسم سوگوار برگزار کرد که میلیونها نفر از برای همراهی جسد بی جان شاهنشاه همراه شدند بلکه او از برای فوت شاه عزای عمومی اعلام کرد و جای هزاران تعجب داشت که در مملکتی که از برای مرگ شاهنشاه خود شادی به پا کرده بودند اما کمی آن طرف تر در کنار دریای مدیترانه سرزمینی بود که حاکم بزرگ او از برای شاهنشاه ایران گریست و مردم مصر به عزای عمومی دعوت شدند .
چندی بعد سادات نیز قربانی اسلامگرایان عمامه به سر شد و توسط فردی از شاگردان خمینی که حدس ها از حمایت خمینی از او میرود به نام خالد اسلامبولی و یارانش به مقام والای شهادت نائل گردید و یکسال پس از مرگ شاهنشاه ایران او نیز به سوی دوست صمیمی خود شتافت و هر دو در جوار هم بعنوان دو دوست خفته اند و تاریخ در مورد هر دو نیز به راستین قضاوت خواهد کرد که هر دو برای شکوفایی وطن و صلح جهانی کوشیدند .
سادات قربانی ایدئولوژی های ملی گرایانه و صلح طلبانه خود شد همچنان که شاه ایران چند سال قبل تر از آن قربانی حراست و حفاظت از نفت ایران در برابر شرکت های بزرگ نفتی انگلستان شده بود .
انور سادات هرگز تکرار نخواهد شد و جهان هستی روزی از بین خواهد رفت که تهی از وجود انور سادات ها باشد .
شاهنشاه و آخرین لحظات عمر
پرزیدنت سادات بر بالای تابوت محمدرضا شاه در کنار شهبانو فرح و چهار فرزند شاه

در ادامه اشاره دارم بر اشعار شاعر مبارز مسعود صدر در خصوص سادات و جوانمردی او :
زبام آسمان از این کشاکش / خبر بردند بر شاه مراکش
که شه را حال و روزش آنچنان است / نه جایش در زمین نه آسمان است
چو بشنید این سخن سلطان براشفت / به فریادی رسا بر خادمان گفت
همان یک شب که اینجا ماند بس نیست / بگوییدش که اندر خانه کس نیست
 
در این بلوا در این دار مکافات / پیامی میرسد از سوی سادات
ندارم ترسی از تهدید کارتر / ندارم وحشتی از مکر تاچر
بیا ای دوست ، خاک من سرایت / قدم بگذار ، چشمم زیر پایت
رفاقت گر چنین کردیم کردیم / به روز غم اگر کردیم مردیم
 
تا پیام از جانب انور گرفت / باز مرغ خسته بالش پر گرفت
باز شاهین مست در پرواز شد / باز هم غرق غرور و ناز شد
عاقبت با صد سلام و صد درود / آمدند اندر خاک آن کشور فرود
 
میهمان بیمار و بد احوال بود / سخت از این ماجرا بد حال بود
گاه تنها بود و گه بالا سرش / دست انور بود و گاهی همسرش
زان خدایان آریا مهر وجود / استخوانی بیشتر بر تن نبود
می فکند از خشم گه آن پادشاه / خسته بر آیینه عبرت نگاه
سخت میغرید کین تصویر چیست / این عقاب ناتوان پیر کیست
شعله را میدید بر بال و پرش / اشک را در دیده ی ناباورش
وارث شاهان و تاریخ کهن / این چنین میگفت گه با خود سخن
پادشاها دارم از ایران خبر / پیش مرگانت که میدادند سر
زنده باد و زنده باد و زنده باد / شاه ایران تا ابد پاینده باد
بودشان فریاد هر شام و پگاه / زنده باد و نعره ی جاوید شاه
در خیابان ها چه بلوا کرده اند / چوبه ی دارت محیا کرده اند
گر رسد بر خاک میهن پای ما / کس نبیدند سر به تن فردای ما
 
خیر مقدم ها و آن تکریم کو / پیش پای ما سر تعظیم کو
مرگ با تعظیم بر آن سو شد / شاه ایران را خوشامد گو شد

سادات آسوده بخواب که فرزندانت در خاک ایران بیدارند

با تشکر فراوان
سامان

۲ نظر:

  1. تا حالا كه همه عرب ها سوسمار خور و ملخ خور بودند. يه دفعه چي شد؟

    پاسخحذف
  2. مصری ها هیچ وقت عرب نبودند عزیز جان بلکه عرب شدند .
    مصر تمدن 5000 ساله دارد و به حمله اعراب به اسلام روی آوردند .

    پاسخحذف